اساس کار در این نوشته گفتگو از آیاتی است که مرحوم استاد صفایی در گستره نوشته های خود به غیر از نوشته های تفسیری – مانند تطهیرها- آنان را تلاوت کرده است. توضیحات بیشتر را در اینجا ببینید.
با همه صداقت با دین در ستیزند!!
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ (204)
گروه فارغ از دین و سرشار از خصومت که نه تنها على و اهل بیت را، که هرگونه تقدیر و تدبیر و تربیت و تشکل دینى را مزاحم خویش مىشناسد که،« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ ».اینها با اینکه حرفهاى اعجاب آور و دلهاى مشهود و صادقى دارند، به لجاجت و خصومت مىرسند، چون هر گونه طرح دینى مزاحم منافع آنهاست و هر جریانى که آدمى را براى بیشتر از هفتاد سال بخواهد و او را در نور بیاورد و سرشار سازد با اینها که او را براى هفتادسال و در تاریکى و پوک مىخواهند تا به اطاعت بکشند، درگیر است که فراعنه با موسى سازگار نیستند با آنکه موسى مىخواهد بنى اسرائیل را ببرد ولى فریاد مىکند که مىخواهد شما را از سرزمین خودتان بیرون کند چون مىخواهد بردههاى شما را با خود ببرد و از استخفاف واستضعاف و استثمار برهاند و با طرح «فاستخف قومه فاطاعوه»، درگیر شود.[1]
تبدیل حب نفس
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (207)
نظام اخلاقى اسلام مبتنى بر دو اصل ترکیب و تبدیل است؛ یعنى اینکه هر گونه تحول و تغییرى در فردى بخواهد ایجاد شود منوط به این دو اصل است. و برای تحقق این تبدیل و تصعید چند راه وجود دارد:
راه اول: انتخاب بهتر: هنگامىکه قدر و اندازه خود و عظمت استعدادهاى خود را مىیابیم و به ارزش خود پى مىبریم.
راه دوم: تجارت سود آور: با این زمینهها که گذشت انسان مىتواند کمتر را بدهد و زیادتر را بدست بیاورد، انسان مىتواند تجارت کند و کمهاى خودش را زیاد بنماید و چه مشترى بهتر از خدا که مىتواند بدهد و حتى دیوار مرگ جلوگیر او نیست «ان اللَّه اشترى من المؤمنین «3». خدا خریدار است و انسان اگر با او معامله نکند و با او کنار نیاید با چه کسى مىتواند تجارت کند و بهرهمندشود؟! «فلیقاتل فى سبیل اللَّه الذین یشرون الحیوه الدنیا»، «1»
باید زندگى محدودش را با زندگى عظیمترى که استعدادهایش از آن حکایت دارند معامله کند و حب نفس او اینگونه تبدیل شدهاست. «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه «2»»؛ گروهى هستند که خودشان را در طلب خواستهها و رضاى خدا فروختند و به این تجارت روى آوردند تا وجود محدود و محکوم آنها به وسعتى برسد و دیوارهایش بریزد. .[2]
[1] – وارثان عاشورا، ص: 147
[2] – نظام اخلاقى اسلام، ص: 24