توضیح: این مقاله در اردیبهشت ماه سال1387 به مناسبت همایش بزرگداشت استاد صفایی ارسال شده است و اولین بار است که منتشر میشود.
مقدمه:
اهمیت مسأله تربیت در زندگی را میتوان به اهمیت قلب یا مغز برای بدن تشبیه کرد. همچنان که ادامه حیات، وابسته به وجود قلب و مغزی سالم میباشد، ادامه زندگی متعالی برای انسان بدون برخورداری از تربیت صحیح و هدفمند، قابل تصور نیست. پس به همین دلیل، رواست که بیشترین سرمایهگذاری در خانواده و اجتماع برای تربیت صورت گیرد. احداث مدرسهها، دانشگاهها، مراکز دینی، برنامهریزیهای کلان و تخصیص بودجههای هنگفت، تأمین نیروهای متخصص و کارآزموده همه برای تربیت انسان است لهذا این اقدامات و هزینهها زمانی قابل توجیه است که بدانیم از این همه پذیرش فراگیر در مراکز آموزشی چه هدف و توقعی داریم؟ در پی پرورش چه فارغالتحصیلانی، با چه خصایص،کارآمدی و تخصصی هستیم؟ و از آنها چه ویژگیهایی اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی… توقع داریم؟
با پاسخ به این سوالات، مفهوم ثمره تربیت برای ما روشن میشود و آن گاه است که میتوانیم آن را به چیزی اطلاق کنیم. ثمرهتربیت در واقع همان ‹‹ تربیت یافته›› است. هر نظام تربیتی در پی محصولی است که اهداف، محتوا و مراحل و روشهای تربیت را بر اساس آن و با توجه به آن طراحی و برنامهریزی میکند. نبود دیدی روشن در این مجموعه، سبب حرکت نادرست در روند تربیت میشود. آن کس که نمیداند به کجا میرود، به جایی میرسد که نمیداند کجاست و آن کس که در تلاش خود نداند چه چیزی میخواهد به چیزی خواهد رسید که نمیداند چیست. در این مقاله سعی شده است تا با توجه به اندیشهها و دیدگاههای استاد بزرگ و فرزانه مرحوم علی صفایی حائری به بررسی ویژگیها و خصلتهای مورد نظر برای یک انسان تربیت شده و رشد یافته در مکتب دین اسلام و قرآن پرداخته شود. در نگاه استاد، تربیت از آهن، ماشین ساختن است و از بشر آدم آفریدن و آدم در تعریف استاد کسی است که بر تمامی استعدادهایش مدیریت و رهبری دارد و به آنها جهت میدهد و مراد از انسان تربیت شده رشد یافته، وجودی است که از سطح غزیزه بالاتر آمده و در حد وظیفه و انتخاب زندگی میکند. در این دیدگاه، تربیت، مسخ کردن و نفی انسان نیست، داغ کردن و شاخ و برگ دادن و به آغوش کشیدن نیست، بلکه روشنی دادن، و ریشه دادن و زمینه فراهم کردن است. انسان موقعی به تربیت صحیح رو میآورد که به قدر و ارزش و ادامه و استمرار وجود خویش پی ببرد که از هفتاد سال بیشتر ادامه دارد و با نیازهای دیگر مرتبط است این چنین انسانی با تدبر و تفکر و تعقل و عمل … به خودسازی و بعد به دیگر سازی میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید تعدادی از مهمترین ویژگیهای انسان رشد یافته حاصل از تربیت میباشد:
1- متفکر: ثمره تربیت، متفکر است:
‹‹ در درون ما نیروهایی است که اگر به کار گرفته شود و رودهایی که اگر رهبری شود و غنچههایی که اگر شکفته شود ما را به وسعتها و رشد و حرکتهایی میرسانند و سیراب و شاداب مینمایند. در حالی که غفلت از این نیروها در رها کردن آنها، ما را به رکود و ایستایی میکشانند و همین است که شیطان ما را از خود دور میکند و در غفلت نگاه میدارد. انسان با حیوان مشترکاتی دارد در حواس و ادارک و احساس و عاطفه و حافظه و هوش. اما انسان بر اساس یک امتیاز، یک نیروی برتر میتواند از ادراکاتش، نتیجهگیری کند. (انسان و مسئولیت)››
انسان رشد یافته میداند که فقط با تفکر در انسان، جهان و رابطه این دو، یعنی نقش انسان در هستی، میتواند به شناخت و کشف و جهتدهی و شکوفایی استعدادها و سرمایهها برسد.
2- تعقل: ثمره تربیت، تعقل است:
با تدبر، میتوان به ادراک حسی و علوم تجربی دست یافت و با تفکر از این تجربهها و آگاهی نتیجهگیری کرد. اما از آنجا که فکر مدام تحت تأثیر نیروهای متفاوت و عوامل مختلف از جمله عوامل تربیتی و محیطی و وراثتی، تلقین و تقلید قرار میگیرد پس باید مورد سنجش و نقد و بررسی و تعقل قرار داده شود.
‹‹ درست است که فکر راههایی را طرح کرده و از تجربهها و با کمک حواس، مجهولاتش را به دست آورده است. اما خود این راهها محتاج سنجش و نقد هستند و اگر بدون این نقادی و سنجش، راهی شروع شود و کاری دنبال گردد. درست این کار همانند کار دوربینی خواهد شد که یک نقطه را نشانه میگیرد و از یک زاویه عکس برمیدارد در نتیجه این عکسبرداری و شناخت یک بعدی و سطحی باعث درگیری و محرومیت خواهد شد.
برای رسیدن به آرزوها و خواستهها، برای تأمین نیازها و کمبودها و به خاطر طلب نفع و دفع ضرر، سوال مطرح میشود، فکر به جریان میافتد و از خزینهی ادراکات حسی و تجربهها، مطلوب خویش را برمیدارد و کنارهم میچیند و راههایی را نشان میدهد در این جا باید، هم این راهها و هم آن نفع و ضررها، و هم هدفها و خواستهها، هر دو نقد بخورند و بررسی شوند. نیرویی که این سنجش و نقادی را عهدهدار است را میتوانیم عقل بنامیم و این سنجش را تعقل بخوانیم. (انسان و مسئولیت)››
‹‹ فکر انسان همانند یک قطب نما میتواند راه را روشن کند به شرط اینکه تحت تأثیر کششها و جاذبهها قرار نگرفته باشد.››
3- آزاده و حر: ثمره تربیت، حریت و آزادگی است:
منظور از آزادی، رهایی از اسارتها، عادتها، تقلیدها، منافع و غرایز و تعصبها … در بعد افکار و احساس و رفتار میباشد.
‹‹ هنگامی انسان همانند یک قطب نما میتواند راه را روشن کند به شرط اینکه تحت تأثیر کششها و جاذبهها قرار نگرفته باشد هنگامی که یک قطب نما در کنار یک آهنربای قوی قرار میگیرد و حوزه مغناطیس آن دگرگون میشود دیگر قطب شمال و جنوب مشخص نمیکند و راه را نشان نمیدهد و انسانی که با اعتماد به این قطب نما حرکت میکند حنما گمراه میشود خطر این قطب نمای گرفتار از بی قطبنما بودن کمتر نیست، که زیادتر است. آنهایی که با تفکراتی مغشوش و اسیر حرکت میکنند خیلی گمراهتر از آنهایی هستند که هرگز تفکراتی ندارند و کاری را آغاز نکردهاند. انسان قبل از شروع حرکت باید آزاد شود و از سودها، هواها و تعصبها و عادتها و تقلیدها خلاصی یابد. انسان با کمک دو نیروی حقیقتطلبی و کنجکاوی میتواند از این عوامل آزاد شود، کنجکاوی فکر را حرکت میدهد و حقیقتطلبی آن را کنترل، مینماید و این نیروی کنترل جلوی سودها و هواها و تعصبها را میگیرد. (انسان و مسئولیت)››
انسان آزاده میتواند از تمامی حوزههای اسارتی یعنی از حوزههای اسارت شیطان با وسوسههایش، نفس با هوسهایش و مردم با حرفهایش و دنیا با جلوههایش به سلامتی عبور کند و گرفتار و اسیر نشود حاصل تربیت باید یک چنین انسان آزاده و آزادهای باشد.
4- مسلم: ثمره تربیت مسلم است:
انسان با تفکر در خود و جهان و ارتباط این دو به شناختهایی دست مییابد که در نتیجه این شناختها به تسلیم و اسلام رو میکند اسلام حد ذهنی مذهب است.
‹‹ و اما رسول وقتی میخواهد از اسلام علامت بدهد بر دو علامت دست میگذارد:
علامت اول: (المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه):
یعنی مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش در امان باشند. پس مسلمان یعنی انسان سالم و صالح.
علامت دوم: (من لم یهتم با مور المسلمین فلیس بمسلم):
کسی که در رابطه با امور مسلمین اهتمام نداشته باشد مسلمان نیست پس معلوم میشود که فقط سالم و صالح بودن انسان کافی نیست بلکه مصلح بودن انسان هم مهم و ضروری است. اهتمام، بالاتر از کار کردن و کارگشایی کردن است اهتمام یعنی انسان، تمام وجودش را برای مسلمین به جریان بیندازد ( کتاب حرکت)››
پس محصول تربیت، یک انسان صالح و مصلح است نه انسان مفسد بی تفاوت.
5- مومن و موحد: ثمره تربیت، مومن و موحد است:
انسان پس از شناخت حقایق و طی کردن حد ذهنی مذهب، بایستی این شناختها را در قلب خود نفوذ دهد تا این بینشها بر قلب بنشیند و چنانچه این شناختها در قلب وارد شد، حد قلبی مذهب هم جاری شده است. چه بسا فیلسوف بزرگ با براهین استدلالی، عقلی و الهی، توحید و معاد و نبوت و … را اثبات کند، اما خود این فیلسوف مومن و موحد واقعی نباشد. چرا که اسلام مشارک ایمان است، ولی اسلام مشارکت ایمان نیست یعنی ممکن است کسی اسلام داشته باشد اما ایمان نداشته باشد و ولی کسی که ایمان داشته باشد یقینا اسلام هم دارد.
‹‹ شخصیت انسان را میتوان از روی انتخابش درک کرد. آن کسی که مومن است همه هستی را هماهنگ و یگانه و همراه و همساز میبیند. هیچ حرکتی، بیحساب در هستی صورت نمیگیرد. او هم که جزء این مجموعه است و روی به سوی واحد احد دارد، نمیتواند بیحساب حرکت کند. انسان مؤمن برای هر حرکتش حساب باز میکند و در هستیِ منظمِ هدفدار، بی هدف گام بر نمیدارد. هرکاری که میکند با توجه به مبدأ و احد است و شاید گام اول توحید این باشد که انسان به توحید با خودش برسد و ظاهر و باطنش یکی شود، واقعیت موجود خویش را با حقیقت متعالی انسان، یگانه کند. ساختن جامعهی توحیدی ممکن نیست مگر اینکه افراد آن جامعه موحد باشند و به توحید رسیده باشند و توحید واقعی زمانی است که کارهای ما محرکی جز الله نداشته باشد (تربیت کودک)››
6- متقی: ثمره تربیت، متقی است:
وقتی شناختی در سر و عشقی در دل شکل گرفت انسان به طاعت و عمل رو میآورد و تقوا حد عملی مذهب است.
‹‹ چنین انسانی را لازم نیست از خارج کنترل کنند بلکه او یک سره خدا را ناظر بر خود میبیند. که (ان الله بما تعملون بصیر) خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست (ان ربک لبالمرصاد). به درستی که خداوند تو را میپاید. چنین فردی به تقوا میرسد و خود نگهدار است (تربیت کودک)››
‹‹ در حالی که انسان همه عبادت را انجام میدهد و همه معصیتها را ترک کند تازه میشود متقی (اخبات)››
‹‹ نتیجه این اطاعت و تقوا این است که تو بن بستی نخواهی داشت و مرزوق خواهی بود آن هم، چون کسانی که بر خدا تکیه دارند نه بر فکر و نه بر عشق و ایمان و نه بر عمل و تقوای خویش، اینها را خدا کفایت میکند آنهم از جایی که ذلت و وابستگی در آن نباشد و حساب شده هم نباشد. ( و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی قدرا ‹‹طلاق آیه 2و3›› (وارثان عاشورا)››
7- محسن: ثمره تربیت محسن است:
‹‹محسن در اصطلاح و سیر واژه شناسی قرآن یا مراحل تحول فلاح و رویشی که قرآن از آن حکایت میکند به کسی میگویند که خوب عمل میکند و هم کار خوب و حسن را به خوبی انجام میدهد و طاعت را با حسن و زیبایی همراه میکند و هم کار خوب را از روش خوب و منهج مناسبی میآورد. محسن هم حسن را میآورد و هم حسن را با حسن و خوبی همراه میکند. گاهی انسان اطعامی میکند ولی سردستی است، زود آن را رد میکند، با شتاب و سرسری آن را انجام میدهد و گاهی برای محبوب خود، بر سر سفره شمعی میگذارد و روبانی میبندد و فضایی ایجاد میکند. پس احسان یعنی خوب، خوبی کردن (اخبات).
احسان در سایه شناخت و عشق و عمل و صبر در درگیریها شکل میگیرد و شکوفا میشود (رشد).
محسن به تربیت الهی نزدیک است، گر چه هنوز نرسیده است که: (ان رحمه الله قریب من المحسنین)››
8- شاکر: ثمره تربیت شاکر است:
داستان آدمی داستان کفر و شکر است اگر شکر کرد جلو میافتد و پیش رو میرود و اگر کفر ورزید عقب میماند و میبازد که (لئن شکرتم لا زیدنکم)
گرفتن و بخشیدن،محرومیت و دارایی همهاش ابتلا است، موقعیتها مهم نیست عکسالعملی که نشان میدهی و موضعی که میگیری، نشان دهندهی، عمق تو،ظرفیت تو، ایمان تو، صدق تو، کذب تو، شکر و کفر توست و تو تا ندانی که چه هستی و در کجا، نمیتوانی با خودت کار کنی و جلوتر بیایی.
‹‹ در سوره فجر آمده که انسان،داشتنها و محرومیتها را معیار افتخار و ملاک اکرام و اهانت میشمارد در حالی که تمامی نعمتها و سختگیریها به خاطر ابتلاء و آزمایش انسان است. این ماییم که نعمتها را فقط در یک چهره میشناسیم ولی نعمتها گاهی آشکار و مشخص هستند و گاهی پنهان و خفته ( اسبع علیکم نعمه ظاهره و باطنه) و در نتیجه آنها که نمیدانند با خدا به جدال برمیخیزند: ( و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر (لقمان 20)››
امام سجاد میفرمایند: خدای من! شکر و سپاس مرا بر آن چه مرا از آن محروم کردهای بیشتر کن از شکر و سپاسی که من بر نعمتهای تو دارم. شکر بر محرومیت بیشتر از شکر برداراییهاست. این شکری است که راه رفتهها دارند. راستی چقدر تفاوت است میان چشمها و چشمها. در برابر بلاء و گرفتاری، هر عکسالعملی دارد:
جزع، صبر، شکر، طلب، اینها عکسالعملهای گوناگونی هستند که در مراحل مختلف از انسان سر میزند. بعضیها که به بلوغ رسیدهاند شاکرند حتی در برابر درد که : اللم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم (صراط).››
‹‹ و اینها با شکر به هدایتهای بیشتر و به رسوخ معرفت میرسند و با این معرفت و بینش، جمال و جمیل حق را میبینند و به او دل میسپارند و شکر یعنی بهرهبرداری صحیح از نعمتها در هر موقعیتی یا موضعگیری صحیح در برابر موقعیتها (نامههای بلوغ)››
به عبارت دیگر با شناخت و عشق و عمل و سپاس و منتپذیری در هر موقعیتی، شکر صورت میگیرد.
9- محبت: ثمره تربیت محبت است:
اخبات یعنی تواضع و شکستگی و پستی و ذلت در برابر حق و اگر این معنا از ذلت تحقق پیدا کند طبیعتا زمینه برای ریزش فضل حق و بارور کردن عنایت او زیاد میشود. در روایات آمده است که خداوند به موسی خطاب کرد ‹‹یا موسی میدانی من چرا تو را به عنوان کلیم خود انتخاب کردهام؟ چون در چهرهها جستجو کردهام و چهرهای آرامتر و نرمتر و ذلیلتر از چهره تو نیافتم این بود که تو را انتخاب کردم.
پس وصال رحمت، منوط به اخبات و خیشت و خضوع است. در این حالت است که غرورِ طاعت و غرورِ حالت که دور کننده و مبعد است از بین میرود و انسان به وصل و قرب میرسد.
10- عبدالله: ثمره تربیت عبدالله است:
ثمره تربیت عبدالله است. عبودیت یعنی اینکه در تو هیچ حرکتی جز از سوی الله به وجود نیاید هیچ ترسی هیچ حرنی، هیچ امیدی و حرکت و عشق و نفرتی در تو از ناحیه غیر الله نباشد و تنها او در وجود تو متصرف و حاکم باشد، و تو عبد او باشی.
‹‹ عبد نه اسیری در بند که آزادهای است که شکل گرفته و تمام نیروهای او از یک عامل الهام میگیرد، با یک عامل حرکت میکنند و با یک نیرو، قیام و قعود میکند. ( ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین (حرکت)››
و همچنین در میزانالحکمه آمده است ‹‹ العبودیه جوهره کنهها الربوبیه›› عبودیت حقیقتی است که همان ربوبیت و الوهیت است و به عبارتی، عبودیت عبادتی است که مهمترین کار در لحظه است فقط برای خدا، عبودیت نظارت بر حرکتها و محرکها است (انسان و مسئولیت)
و در نهایت عبودیت بنیاد رسالت محمدهای تاریخ است ‹‹ اشهدان محمدا عبده و رسوله›› (تربیت کودک)
منابع:
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، انسان مسئولیت
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، تربیت کودک
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، نامههای بلوغ
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، رشد
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، صراط
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، حرکت
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، وارثان عاشورا
– مرحوم استاد صفایی (عین- صاد)، اخبات