گزارش نشستهای علمی مؤسسه لیله القدر – بهار 91
مهدی کثیری
این جلسات که با حضور برخی اساتید مؤسسه لیله القدر و دانشجویان و طلاب علاقه مند به معارف دینی برگزار می گردد، سلسله نشستهایی شامل پرسش از سرفصلهای مهم و مبنایی در آثار استاد صفایی می باشد. در این جلسات ابتدا یکی از حضار به تقریر و جمع بندی مبحث انتخاب شده می پردازد و سپس پرسش هایی مطرح و هر کدام از دوستان حاضر اظهار نظر کرده و در نهایت نکات قابل استفاده در گفتگوها خلاصه و بازگو میشود.
ایجاد فضای گفتگو و بازخوانی انتقادی آثار استاد و به تبع آن، مراجعه و طلب پاسخ از شاگردان ایشان، از دستاوردهای این جلسات بوده که انشاءالله با پیگیری و ورود دوستان نکته سنج، فرهیخته و البته منتقد، به این جلسات، بهره اش روزافزون گردد.
- جلسه اول: آزادی و انواع آن
طرح موضوع:
استاد صفایی در بحث تربیتی و معرفتی بیان می کنند که تا تلقی انسان از خودش عوض نشود و تا انسان قدر و ارزش وجودی خویش را نشناسد اهداف و آرمانهای او تا این سطح از ضرورت و حرکت بالا نخواهد آمد و حتی نیازی به دین و رسالت و هدایت و الله نخواهد داشت و همت ها و اهداف او و خودِ او در تاریکی و درگیر با نظام هستی خواهد بود، برای عوض کردنِ تلقی یک انسان باید شناخت هایی را به او داد و او را نه با شناخت های صادراتی و نه با منقولات فلسفی و نه با تلقین ها و به دوش کشیدن ها بلکه با درک بلاواسطه از خویش و با تذکرها و یادآوری ها به این همه رساند و تلقی او را از امکانات و نیازهایش عوض کرد و در بحث شناختها و وظایف میگویند تا فکر انسان آزاد نیست یعنی تا زمانی که آدمی از عادت ها و تعصبات و هوی ها و تقلیدها و سودها آزاد نیست و اینها در تفکرات و محاسبات او اثر میگذارد، هدایت ها و شناخت ها در جایگاه خودشان نمی نشینند و گره ها را باز نمی کنند، چرا که قطب نماها در کنار آهن رباها جهت درست را نشان نمی دهد. لذا مربی ابتدا باید متربی را آزاد کند سپس او را آگاه نماید که شناخت ها احساس هایی می آورند که اگر این دو با هم عقده گردند حرکت و عمل شکل میگیرد.
طرح پرسش
پرسش اول:
حال سؤال این است در آیۀ «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثمّ تتفکروا…» بحث از موعظه است اینکه برای خدا بایستید سپس تفکر کنید چه در حال انفرادی و چه بطور جمعی، چطور میشود که قیام برای خدا یعنی از وسوسه ها و کششهای خلق، نفس و دنیا و شیطان، دست و رو شستن و برای او به پا ایستادن موعظه و مقدمه ای است برای درست فکر کردن، در حالی که دست از کم شستن و برای برتر و بالاتر دویدن و برای او به پا شدن خود نیاز به عوض شدنِ تلقی انسان دارد و نیاز به شناخت و تفکر؟
به عبارت دیگر، استاد می گوید برای آزاد شدن باید فکر کرد و برای فکر کردن باید آزاد شد؟ دور پیش می آید که آزادی برای فکر کردن و فکر کردن لازمۀ آزادی است.
پاسخهای ارائه شده:
اینکه ما دو آزادی داریم، یکی قبل از تفکر و یکی بعد از آن، اولی دخالت ندادن هوس ها، تعصب ها، تقلید و عادت هاست در عملیات فکر، و فکر را خالی از ایمان کردن است که خودِ این به وسیلۀ رسول و با سؤالات و حرکات و سکنات برنامه ریزی شده و زیرکانۀ او انجام می شود و این آزادی قبل از تفکر برای هر فرآیند فکری اعم از دینی و علمی لازم است. یعنی یک شیمیدان اگر بخواهد در تفکراتش اشتباه نکند باید این آزادی ها را در محدودۀ تفکرات خود داشته باشد، هر چند محرک و اعمال او برای خدا نباشد. اما آزادی دوم همان تولد دوباره است و دست و رو شستن از دنیاست. در رابطه با آیه فوق باید گفت که مراد از الله آن حق و حقیقتی است که تمامی انسانها به دنبال آن بوده و فقط در محاسبات خود اشتباه کرده اند و بی قراری خود را با غیر او و محدودها خواسته اند پر کنند، «فطرت الله الذی فطر الناس علیها» ـ« لئن سألتهم من خلق السماوات و الارض لیقولن الله»
پرسش دوم:
برداشت دوم این میشود که اگر آزادی قبل از تفکر، به رسول نیاز دارد حال در این زمانه که رسولی نیست پس آزادی نیست و شناختی هم نخواهد بود.
پاسخهای ارائه شده:
اینکه رسول خدا و فرستادۀ او در روی زمین نیست در واقع ظاهر قضیه است ولی حقیقتاً او هدایت کنندگانی دارد که در بطن تاریکی ها همچون رسول اکرم چراغ به دست بوده و روشنی می آفرینند و میتوان گفت که حتی روابط طبیعی و برخوردهای اجتماعی خودِ رسولان و فرستادگان او برای هدایت های او به سوی بشر هستند که مربی اوست «فبحث الله غراباً یبحث فی الارض سیرته کیف یواری السوه اخیه» که تو میتوانی لزوم آزادی را از پاک کردن کاسه ها قبل از سرشار کردن آنها از شیر بفهمی. کاسه های آلوده اگر با هر غذایی پر شوند جز مسمومیت برای صاحبش نمی آورند.
پرسش سوم:
در موضوع آزادی و شناخت و در قسمت مراحل، گام هایی است که در کتاب حرکت (از کتابهای پیاده شده از سخنرانیها) بیان می کنند که گام اول، آگاهی و گام دوم، آزادی و گام سوم، تفکر و گام چهارم، تذکر.
اگر این ها گامهای متربی هستند که دور پیش می آید زیرا برای آگاهی، نیاز به آزادی است و برای آگاهی، نیاز به آزادی. اگر هم این ها گامهای مربی است که باز ابهامات و تناقضاتی دیگر پیش می آید.
پاسخهای ارائه شده:
این گام ها، گام های مربی است و نه متربی زیرا تعبیری که در گام اول به عنوان آگاهی آمده با این آیه همراه است که «قم فانذر و ربک فکبر» خطاب با رسول است که به پا بایستد و آنها را نسبت به کارهایشان آگاه و از عواقب آنها بر حذر بدارد و خدا را در دل هایشان بزرگ کند.
قیام و اقدام برای آگاهی، گام اول مربی است و حال اینکه چگونه آگاه کند، خود گام دوم اوست که تا آزاد نشوند درست فکر نمیکنند پس گام دوم مربی آزاد کردن است و گام سوم، آموزش و تعلیم تفکر و آزادی شدن.
نکته آخر که باید توجه نمود دربارۀ تعبیرات استاد است از شروع این مراحل که گاهی شروع را از آزادی و آگاهی از تفکر و گامی شروع را از همان قیام برای آگاهی میداند «قم فانذر»، استاد از آن جهت شروع را از آگاهی دادن ها می داند که تا مربی قیامی و اقدامی نکند تفکری جریان نمی یابد و آزادی را از آن جهت شروع داستان میدانند که تا مربی آزاد نشود فکری صورت نمیگیرد و از آن جهت تفکر را مسئله اول میدانند که خود آزادی قبل از تفکر هم برای انجام تفکر و مقدمه آن است زیرا که تمام قیام ها و اقدام ها برای آگاهی انسان انجام گرفته و آگاهی با تفکر است که شکل میگیرد.
ناگفته نماند همانطور که استاد در مسئولیت و سازندگی صفحۀ 75 فرموده اند: انسان از دو نیروی حقیقت طلبی و کنجکاوی برخوردار است. کنجکاوی فکر را حرکت میدهد و حقیقت طلبی آن را کنترل می نماید. و این نیروی کنترل می تواند جلوی سودها و هواها و تعصب ها را بگیرد اما عادت ها و تقلیدها، این دو به وسیلۀ رشد شخصیت و ایجاد شخصیت از بین می روند. پس انسان عناصر و عوامل آزادی را در خود دارد و فقط باید با سؤال ها و… جریان بیابند.
قابل ذکر است که آقای سیدمهدی طاهری پایان نامه ای با عنوان« بررسی تطبیقی انواع آزادی در آراء تفسیری علامه طباطبایی، شهید مطهری و استاد علی صفایی حائری و دکتر وهبه زحیلی» نگاشته اند که مطلوب است ملاحظه گردد.