توضیح: متن زیر چکیده حلقه گفتگویی است تحت عنوان «ظرفیت روحی» که با حضور حجتالسلام و المسلمین عباس اسکندری در جمع گروهی از جوانانِ حاضر در گردهمایی ماه رمضان امسال در مشهد مقدس، برگزار شده است.چکیده این گفتگو همراه با فایل صوتی آن تقدیم میشود.
ظرفیت روحی درباره انسانی مطرح است که خودش را شناخته و فهمیده از این دنیا بزرگتر است و امکانات واستعدادهای خودش را در این دنیا نمیتواند خرج کند و باید خودش را برای دنیایی بزرگتر از این دنیا آماده کند.
چنین انسانی درگیری دارد و باید به ظرفیت روحی در ارتباط با شخص خودش برسد. به این ظرفیت که: «لکی لاتاسوا علی مافاتکم و لاتفحروا بما آتاکم». بیم نداشته باشد که چه چیزی را از دست میدهد و به چیزهایی که دارد خوشحال نباشد..
حضرت علی علیهالسلام حد زهد را این آیه معرفی میکند.
پیامبر با آن همه عظمت و رشد روحی، در این راه نیاز به چنین ظرفیتی دارد و خدا به او کمک میکند: «الم نشرح لک صدرک»
حلم این است که تو آنجا که میخواهی بخندی، وقتی وظیفه داری که عصبانی باشی، عصبانی باشی؛ و آنجا که غمگینی وقتی وظیفه داری شاد باشی، بخندی.
در تعریف برخی از اساتیدِ اخلاق نقل میکنند که: «آنها چهل سال خشم نکردند… »؛ در حالی که این تعریف نیست. چطور میشود کسی چهل سال عصبانی نشود؟! آیا تو شاگردانی نداشتی که نیاز به تشر زدن داشته باشند؟!
امیرالمومنین عصبانی میشد و اصحاب خود را خطاب میکرد: «یا أشباه الإبل» پیامبر عصبانی میشد و بر برخی سختگیری میکرد.
امروزه افراد دنبال تنوع کلامند؛ در حالی که ما باید ابتدا به آنچه میدانیم، عمل کنیم؛ بعد آنچه نمیدانیم، در اختیار ما قرار میگیرد.
وقتی بدون عمل کردن به دنبال علم هستیم، دچار امتلاء ذهنی میشویم. همانطور که پر بودن معده از غذاهای مختلف، سوء هاضمه میآورد، امتلاء ذهنی نیز منجر به کفر و تردید میشود.
برای رسیدن به ظرفیت روحی اولین مسأله این است که علم و آگاهی داشته باشیم و نسبت به این آگاهی علاقه داشته باشیم. این عشق همان ایمان است که بعد از اسلام مطرح میشود.
ترس و علاقه به انسان توان میدهند. کسی که خسته و کوفته از کوه برگشته و دیگر توان نشستن هم ندارد، وقتی بفهمد که چیز با ارزشی را بالای کوه جا گذشته، دوباره توان پیدا میکند و تا بالای کوه میرود.
اگر امروز فهمیدیم کاری را باید انجام دهیم، چرا از فردا انجام دهیم؟! باید از همین امروز شروع کنیم. همان عاملی که به تو میگوید: «فردا»، فراد هم همین را به تو میگوید.
اگر از مرگ نترسیم و آن را حیات دیگری بدانیم، تمام مسائل زندگی برای ما حل میشوند. ساحران فرعون وقتی فهمیدند حیات وسیعتری وجود دارد، حتی تهدیدهای فرعون به قطع دست و پا نیز برایشان آسان بود. آنها میگفتند: «إنّا إلی رَبِّنا مُنقَلِبون.»