توضیح: متن زیر حاصل سه جلسه گفتگو از حجت الاسلام و المسلمین لاجوردی پیرامون سبک زندگی دینی است که در ماه رمضان امسال در مشهد مقدس بیان شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
درباره سبک زندگی دینی این سؤالات میتوانند مطرح شوند:
سبک زندگی یعنی چه؟
بحث از آن چه ضرورتی دارد؟
چه آثاری بر آن مترتب است؟
آیا تعبیر سبک زندگی دینی و غیر دینی تعبیری صحیح است یا خیر؟
سبک زندگی متعارف، با سبک زندگی مهدوی ، سبک زندگی جهادی ، سبک زندگی فاطمی و سبک زندگی علوی و چه نسبتی دارد؟
با وجود تنوع نیازهای مختلف انسانها و شرایط متفاوت زندگی آنها، آیا اجرای یک سبک واحد ممکن است؟
آیا چنین کاری درست است؟ آیا در این صورت میتوان گفت که سبک زندگی، یک مسأله تحمیلی و دستورالعملی است؟
آیا سبک دینی همان حکومت جهانی حضرت مهدی است و باید به عنوان یک آرمان و آرزو از آن بحث کرد؛ نه به عنوان چیزی که قرار است امروزه محقق شود؟
آیا دین برنامهریزی خاصی درباره زندگی متدینین دارد؟( همان مسأله معروف دین حداقلی و حداکثری)
آیا تقلید از سبک دینی خاص و یا روش زندگی خاص، منجر به جمود و تحجر نمیشود و لازمه آن حذف دیگران و ایجاد تنش نیست؟
آیا سبک زندگی دینی این نگاه را ایجاد نمیکند که دین همیشه نگاه خودرا به زندگیها تحمیل میکند و در صدد حذف نژادها و اقلیمها و ملیتهاست؟
آیا لازمه چنین چیزی درگیری و تنش(چیزی که غرب از آن فرار میکند)نیست؟
آیا سبک فقط روش است و صرفا عمل را در برمیگیرد؟
مستندات سبک زندگی دینی و نکاتی که میتوان از آنها برداشت کرد:
مستند اول:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» ( سوره نحل، آیه 97 ).
اگر کسی عمل صالحی از هر جنسی انجام دهد ما او را زنده میکنیم به صورت زندگی پاک و سرشار. عمل صالحی که از ایمان واقعی سرشار میشود (و هو مؤمن)، دو اثر و نتیجه دارد: 1. در دنیا: حیات و بالندگی و رشد و سرشاری (حیات طیبه) 2. در آخرت: اجر و پاداش به بهترین وجه.
مستند دوم:
«قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»( سوره انعام، آیه 162) و «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (سوره انعام، آیه79)
من نه با همه صورتم بلکه با همه وجهم یعنی با همه ابعاد وجودیام رو به سوی کسی میآورم که «فطر السماوات والارض». «حنیفا» حنیف کسی است که تمایلی به چپ و راست ندارد. هم مسلم است و تسلیم است و هم حنیف است. هم دینش حنیف است و هم خودش. او به تعادل رسیده است؛ نه شرقی است و نه غربی. چون هدف دارد. این در مرحله گرایش و بینش است و کسی که آن گرایش را پیدا کرد و با همه وجودش رو به سوی حق آورد، نماز، دعا، عرفان، اعمال و همه هستیاش، برای خدا خواهد بود.( «قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»)
پیامبر از اصحاب پرسیدند: «أتدرون ما التائب؟» آیا میدانید تائب کیست و حقیقت توبه چیست؟ عرضه داشتند: «خیر یابن رسول الله، شما بفرمائید.» حضرت فرمودند: اگرکسی توبه کند و دوستانش عوض نشود، غذایش عوض نشود، تائب نیست. وقتی یک توبه و برگشت از گناه در نوع رفتار تو و نوع رفیق گرفتن و غذا خوردن تو تأثیر میگذارد، این طبیعی است که تغییر جهت زندگی، در سبک زندگی تأثیرگذار باشد. به خاطر همین تغییر جهت به سوی الله است که میفرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».
مستند سوم:
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء ( سوره ابراهیم، آیه 24) .
آدمهای پاک سیستم پاک دارند. یک از ویژگیهای آنها ریشهداربودن و اساس و مبنا داشتن است. صرف آرمان نیست. مبنای عقلانی و فطری دارد.
نیازهای واقعی انسان را میبینند و طرح میدهند. اگر طرح ما ثمری ندارد، معلوم است که ریشهای ندارد. [1]
مستند چهارم:
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» ( سوره ملک، آیه 2 )
چیزی که خدا به ما داده زندگی است و در آن از ما نه اکثر عمل و زندگی بیشتر که احسن عمل خواسته است.عملِ بیشتر ملاک نیست. عمل زیبا مطلوب است.
اکنون سؤال اینجاست که عمل زیبا و حسن چیست؟ آیا بدون داشتن یک روش و سیره، میتوانیم احسن را ایجاد کنیم؟
«لیبلوکم» شامل تمام بلاها و بالاو پائین آمدنهای زندگی میشود؛ جوانی و پیری، فقر و غنا، جنگ و صلح و… همه جزء «لیبلوکم» هستند. همه اینها به خاطر این است که روشن شود کدام یک عمل زیبا انجام میدهیم.
حقیقت زیبایی تطابق است. تطابق یک چیز با اهداف، اجزاء و شرایطش. اگر یک عمل با اهداف و شرایط عمل هماهنگی داشته باشد، آن عمل در جایگاه خودش است و حسن است و حسن بالندگی میآورد.
زمانی که خداوند میخواهد انسان را خلیفه قرار دهد، ملائکه اعتراض میکنند که: «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» (سوره بقره، آیه 30).
یکی از چیزهایی که ملائکه میگویند این است که: «نحن نسبح بحمدک». ما به وسیله حمد، تو را تسبیح میگوییم. آنچه که موجب زیبایی خلق میشود، تسببیح است. تسبیح، تنها سبحان الله گفتن نیست؛ بلکه حقیقت تسبیح، شکر است و شکر هم به کارگیری است. ملائکه میگویند: «این ما هستیم که با حمد تو تسبیح میگوئیم.» اگر کسی میخواهد زیبا زندگی کند و «أحسن عمل» داشته باشد باید به حد تمام تسبیح برسد و حد تمام تسبیح هم این است که از تمام امکانات و شرایطی که برای اوست، استفاده صحیح کند؛ یعنی شاکر باشد. عمل زیبا عملی است که در جایگاه خود نشسته باشد.
مستند پنجم:
«وَاجْعَلنى مِمَّن أَطَلْتَ عُمْرَهُ وَ حَسَّنْتَ عَمَلَهُ وَ اتْمَمْتَ عَلَیهِ نِعْمَتَکَ وَ رَضیتَ عَنْهُ وَ احْیَیْتَهُ حَیاهً طَیِّبهً فى أَدْوَمِ الْسُّرُور و أسْبَغِ الْکِرامَهِ وَ اتَمِّ الْعَیش»(دعای ابوحمزه)
در این فراز از دعا، امام سجاد میفرماید خدایا مرا از کسانی قرار بده که عمرشان را طولانی کردی، عملشان را زیبا کردی و نعمتت را بر آنها تمام کردی. بعد از آن میفرماید: برای من زندگی پاکی با ویژگیهای: «أَدْوَمِ الْسُّرُور»، «أسْبَغِ الْکِرامَهِ» و «اتَمِّ الْعَیش» قرار بده.
عمر طولانی برای چیست؟ در وصف متقین داریم که «اگر جانشان در دست خودشان بود، یک لحظه هم باقی نمیماندند و میرفتند.» اما اینجا معصوم درخواست عمرطولانی میکند. عمر یک موقعیت است برای انجام عمل زیبا که در فراز بعد به آن اشاره شده است. (حَسَّنْتَ عَمَلَهُ).
چیزی که باعث اتمام نعمت که در فراز بعدی روایت آمده است:(اتْمَمْتَ عَلَیهِ نِعْمَتَکَ) میشود، همین «حَسَّنْتَ عَمَلَهُ» یعنی عمل نیکو و عمل زیباست که اشاره کردیم با تسبیح و شکر به دست میآید.
خداوند نعمتهایی به ما داده که اگر این نعمتها را درست بکار بگیریم، زندگی بهتری برای رشد و تعالی بیشتر خواهیم داشت و خدا نعمت خود را برای ما به تمامیت میرساند. اتمام نعمت هم با ولایت است که بعد از اعلام ولایت علی در غدیر این آیه نازل میشود که «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی.»
اینکه در این آیه قبل از اکمال دین و اتمام نعمت، از احکام گفتگو میشود، به خاطر اشاره به این مطلب است که این وضع احکام و قانونها، برای این نیست که شما را به زحمت بیاندازیم؛ بلکه به خاطر این است که نعمت را بر شما تمام کنیم. بنابراین یکی از چیزهایی که زمینه را برای اتمام نعمت، آماده میکند، انجام اعمال و عبادات و احکام است.
. رضا و خشنودی خداوند، مقام والایی است که نتیجه این مراحل است و نتیجه رضای الهی هم، حیات طیبه یا زندگی پاک است با این خصوصیات:
1. سرور دائم (أَدْوَمِ الْسُّرُور)
2. کرامت فراگیر (أسْبَغِ الْکِرامَهِ)
3. عیش تمام(اتَمِّ الْعَیش»)
بنابراین به صورت خلاصه انسان با شکر به تسبیح میرسد. تسبیح خدا زندگی زیبا و احسن عمل را در خود دارد. پس از این انسان مشمول اتمام نعمت خدا میشود و بعد از آن مورد رضایت او قرار میگیرد. نتیجه رضایت الهی هم این است که خدا به انسان زندگی جدیدی میدهد. زندگی برتر و حیات پاکی که خود سه ویژگی دارد: سرور دائم، کرامت فراگیر و عیش تمام.
با این توضیح برخی سؤالات درباره دین نیز پاسخ میگیرند؛ از جمله این اشکال که دین مخالف آسانی و راحتی است و محدود میکند و آخوندها ضد حال هستند و با نشاط و سرور سازش ندارند و … .
پاسخ روشن است که نشاط و سرور واقعی اتفاقا تنها با دین به دست میآید. سرور نتیجه یک حرکت است و منبع آن روح انسان است. روح ما باید نشاط داشته باشد. تنها وقتی که حیات طیبه پیدا کردی، به نشاط و سرور میرسی و این نشانه یک جریان است و انسان تا شکفته نشود و تا فراغت از دنیا پیدا نکند، سرور پیدا نمیکند.
بنابراین:
1. سرور دائم زندگی دینی به این دلیل است که او دل به دنیای منقطع و نعمتهای فانی نبسته و سرور او ریشه در «آفلین» ندارد که گاهی شاد باشد و گاهی غمگین. سرور او ریشه در چیزهای باقی و امکانات ماندگار دارد. لذا همیشگی است.
2. کرامت فراگیر آن از این جهت است که خدا تنها به یک بعد از ابعاد من نگاه نمیکند؛ بلکه همه ابعاد وجود مرا در نظر میگیرد.
3. عیش تمام زندگی نیز از این روست که ایمان شیدایی میآورد، بی قراری میآورد. عیش حقیقی از درک و وصف حقیقت ناشی میشود و به این جهت است که مؤمن عیاش است. البته عیش او عیش بقاست؛ نه عیش فنا.
برای این حیات طیبه علاوه بر این ویژگیها الگوهایی نیز در اختیار ما قرار دادهاند که مصداق بارز و نمونه عملیِ حیات طیبه هستند: «اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیایَ مَحیا محمدٍ و آل مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ آل مُحمدٍ.» حیات اهل بیت علیهم السلام، مصداق بارز حیات طیبه است و به ما میآموزد که چگونه فکر کنیم. چگونه رفت و آمد داشته باشیم، چگونه درس بگیریم، چگونه درس بدهیم، چگونه خنجر را در گلو احساس کنیم و … .
توجه مبنا در سبک زندگی
یکی از مسائلی که درباره سبک زندگی ابتدا باید حل کرد، مسأله نگاه ما به زندگی است. اینکه ما چه توقعی از زندگی داریم و برای چه زندگی میکنیم.
اگر زندگی میکنیم که بارور شویم، یعنی نگاهمان به زندگی، زندگیِ کشاورزگونه است و دنیا را مزرعه آخرت میدانیم، سبک زندگی دینی و شیوهای که صاحب آن طرح از ما خواسته مطابق آن زندگی کنیم، قابل توجیه است.اما اگر دنیا برای ما دار فنا نباشد، نمیتوانیم در روابط و تعاملاتمان با دیگران در خانه و جامعه، دشمنیها را کنار بگذاریم و عدل و احسان را جایگزین کنیم. اگر بگوییم که به دنیا آمدهایم تا عیش عالَم را ببریم، آن هم با تعریفی دنیوی که ما از لذت داریم، سبک زندگی دینی قابل اجرا نخواهد بود.
در نگاه مؤمن، زندگی، کشاورزی و دنیا مزرعه است. اگر دنیا مذمت شده و لهو و لعب دانسته شده، آنجایی است که مزرعه نباشد. دنیا جایی است که باید در آن بکاری و بسازی و بیاموزی.
پاسخ به چند سؤال به صورت کوتاه:
تعریف سبک زندگی چیست؟
سبک زندگی به مجموعهای از آرمانها و آرزوها و ایدهها و روشها و نوع روابط و بایدها و نبایدها میگویند.
آیا سبک زندگی یک امر فردی است یا اجتماعی؟
سبک زندگی هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی. سبک زندگی یک چیز صرفا فردی و روانشناسانانه نیست؛ همینطور یک مسأله صرفا اجتماعی و جامعه شناسانه هم نیست. این هردو را با هم دارد.
با توجه به زبانها، قومیتها و فرهنگهای مختلف ایجاد یک سبک واحد دینی چگونه امکانپذیر است؟
قرآن میفرماید: «یا أیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ و َأُنْثى و َجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ » (سوره حجرات، آیه13) ما شما را تیرهها و قبیلهها قراردادیم
بنابراین تفاوت در سبک زندگی تا آنجا که به خصوصیات فرهنگی و اقلیمی، مربوط میشود، منافاتی با سبک زندگی دینی ندارد؛ البته در صورتی که با قانونهای دین و اهداف دین منافات نداشته باشد. آنچه مهم است، جهت سبک زندگی است که باید الی الله باشد.
[1]ریشهها همان باورها و عقائد هستند و فروع، همان نظامها و روشهای زندگی و ثمرات اعمال می باشند.