2 ـ نگاه دوم
از نگاهی دیگر مراحل سلوک عبارتند از :
اسلام ؛
ایمان ؛
تقوی ؛
احسان ؛
اخبات ؛
سبقت ؛
قرب ؛
لقاء ؛
رضا ؛
رضوان .
1 ـ اسلام :
در این مرحله آدمی به شناخت هایی میرسد و در ذهن و اندیشه خویش در برابر آن تسلیم و مسلم میگردد. او میداند خداوند ، هستی را بر اساس نظام و حق و اجل آفریده و در این هستی نظاممند ، انسان به عنوان موجودی مختار و در میان این همه معشوق های ریز و درشت میباید خدای را برگزیند ، خدایی که میتواند وجود محدود آدمی را به وسعتی بی پایان پیوند دهد ، فقر او را به غنا برساند و ذلت او را به عزت . اما این همه شناخت هایی هستند در ذهن و اندیشه سالک و هنوز با قلب او پیوند نخورده و در وسعت دل او جایی باز نکرده وبا عاطفه او گره نخورده است . به عبارتی دیگر او میداند ، اما انگیزه رفتن ندارد ، عاشق نیست ، قولوا اسلمنا ولم یدخل الایمان فی قلوبکم [1]
2 ـ ایمان
ایمان شناخت است در سر همراه با عشق در دل . ایمان زمانی شکل میگیرد که دانستههای ذهنی راهی به دل مییابند و باورهای قلبی شکل میگیرند . اینجا همان مرحله ایمان و انتخاب در نگاه اول است ، در همین جاست که انگیزه رفتن و خارخار نماندن آدمی را که به تولدی جدید رسیده و عشقی دیگر را در خود تجربه میکند ، آرام نخواهد گذاشت .
3 ـ تقوی
تقوی یعنی شناخت و عشق به اضافه عمل و اطاعت . این طبیعی است وقتی سالک به معرفتی رسد در سر و عشقی در دل ، آرام ننشیند و امر دوست را بر خواست خویش ترجیح دهد و راه بیفتد .
4 ـ احسان
حرکت به طور طبیعی درگیریها و برخوردها با موانع را به دنبال خواهد داشت . افزون بر آن ، شتابهای غیر منطقی ـ که خود منطق انسان عجول است ؛ چه : خلق الانسان من عجل [2] ـ دامنگیر این سالک متحرک و پویا میگردد . حرکت به طور طبیعی با دو معضل و مشکل رو در روست :
الف ) شتاب و عجله
شتابهای غیر منطقی ، همچنان که آمد ، منطق انسان عجول است و این شتابها اگر بر دست و پای سالک بپیچید ، میتواند به افراطهایی دامن زند که به سرخوردگیها و بازگشتها و گمراهی ها بینجامد .
ب ) درگیری و برخورد با موانع و مشکلات و ناصبوری در برابر آنها
احسان یعنی تقوی همراه با شکیبایی و دوری از شتاب : من یتق ویصبر فان الله لا یضیع أجر المحسنین [3] محسنین یک مرحله از متقین بالاترند . متقی کسی است که کاری را برای خدا انجام میدهد و محسن کسی است که آن کار را خوب انجام میدهد و در برابر رنجهایش صبور است .
و سالک میباید بداند که حتی در این مرحله ، مرحلهای که عشق و عمل و صبر و خوب کارکردن را با خود دارد ، هنوز به رحمت حق نرسیده است ، نزدیک شده اما واصل نشده است : لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً وطمعاً ان رحمه الله قریب من المحسنین[4]
چه « بحث این نیست که نیت تو خوب باشد ، دلت پاک باشد ، که از اینها گذشته اگر عمل هم خوب بود و احسان هم محقق شد ، وصال رحمت منوط به اخبات و انکسار و خشیت است»[5] و از همین رو سالک نمیباید دچار اغترار به رحمت خدا گردد ، که رحمت الله به محسنین نزدیک است ، نه واصل . [6]
5 ـ اخبات
زمانی که با پای عشق و طاعت و صبر رفتی و رفتی ، وقتی که نیتت خوب بود و دلت پاک و عملت نیک ، وقتی که به احسان رسیدی ، آن وقت است که طول و بلندی راه را میفهمی و میبینی که این راه بلند با این پاهای ضعیف و ناتوان پیمودنی نیست ، که علی بزرگ میفرمود : آه من قله الزاد وطول الطریق . این طول راه و ناتوانی مرکبها سبب میشود که بشکنی و فرو بریزی ، به عجز برسی و انکسار و خشیت را در خود تجربه کنی ، اینجاست که به اخبات میرسی و او را با تمامی وجود و با تمامی عجزت فریاد میزنی . اخبات همین انکسار باطنی است ، همین خشیت باطنی و همین دل شکستگی . اخبات آنجاست که تو خالی خالی شدهای و همین جاست که رحمت خدا میرسد و تو را سرشار میکند : لکل أمه جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله علی ما رزقهم من بهیمه الانعام فالهکم اله واحد فله اسلموا وبشر المخبتین[7] .
جان کلام این که بر خلاف بسیاری از ادعاها که با طاعت ، قرب حاصل میشود ، نه طاعت و نه عصیان ، بلکه انکسار مقرب است و غرور و طاعت و غرور حالت ، دور کننده و مبعد است . وصال رحمت منوط به احبات ، به خشت و به خضوع است . [8]
[1]. حجرات ، 14 .
[2]. النساء ، 37 .
[3]. یوسف / 90 .
[4]. اعراف ، 56 .
[5]. اخبات ، ص 28 .
[6]. همان ، ص 33 .
[7]. حج / 34 .
[8]. اخبات ، ص 46 .