هدایت و سرپرستی خداوند
عشق به خدا آرام آرام چه تغییری ایجاد می کند؟ این انسان یک انسان دیگری می شود و زندگی این انسان تغییر می کند و انگار انسان سوار یک کشتی تازه می شود. اینها یک سرپرست پیدا می کنند و از تاریکی به سمت نور می روند و خدا آن کسانی که به او عشق دارند را سرپرستی می کند، مثل متولّی امامزاده که به آن می رسد، به اینها می رسد.
خداست که هدایت کننده است. آنهایی که ایمان آورده اند را به سمت صراط مستقیم هدایت می کند. صراط مستقیم به راهی گفته می شود که وقتی در آن قرار گیریم دیگر انسان را می کشاند و می برد. سپس این انسان یک موجود تازه خواهد شد، وجودش متحول می شود، چه چیز در آن آمده؟ ایمان.
ایشان در صفحه 90 چند سؤال هم مطرح می کنند که در آینده توضیح می دهند.
ایمان
به بحث اول و دوم اشاره ای می کنیم. ایمان چیست؟ انسان بعد از یک دوره ای که وقتی مثل بقیه حیوانات زندگی کرد، یک جایی می ایستد، فکر می کند و راه هایی را پیش روی خود می بیند: خلق، دنیا، هوا و هوس و … اینها را می بیند. راه تازه ای جلوی خودش می بینید و خدا را می پذیرد. اگر این پذیرش از حد ذهنی بیرون آمد و به احساس انسان رسید می شود: ایمان. پس ایمان همان احساس و عشق است، عشقی که پشتوانه اش شناخت است.
تعبیر قرآن این است که وقتی اعراب می گویند ایمان آوردیم به آنها گفته می شود نگویید ایمان آوردیم، بگویید اسلام آوردیم. چه فرقی دارد؟ توضیح می دهد که ایمان هنوز در احساس و دل شما وارد نشده، ایمان هست ولی در حدّ پذیرش دین، ولی هنوز به احساس بدل نشده و وقتی شد بگویید ایمان آوردیم. ایمان حدّ قلبیِ دین است ولی اسلام حدّ ذهنیِ دین. در روایت هست که از حضرت پرسیدند آیا در ایمان حبّ و بغض هم هست؟ حضرت فرمود: < هَل الایمانُ إلا الحُبِّ و البُغض؟ > ایمان همان حب و بغض است منتها حب و بغضی که برخاسته از شناخت است. یک شناخت هایی در وجود انسان شکل گرفته و اینها برای انسان عشق و نفرت آورده است.
مراحل ایمان
این عشق مراحلی دارد (پاسخ به سؤال دوم ) ایمان چه مراحلی دارد؟ عشق گاهی فقط در دل انسان است، این نمی تواند در این حد بماند، یا خشک می شود یا ریشه می دواند و پخش می شود و آرام آرام وجود انسان تحت تأثیر قرار می گیرد، آرام آرام باید خودت را کنترل کنی چشمت، گوشت و … را کنترل کنی و همه وجودت را بگیرد. مؤمنی که به روح الایمان برسد اگر معصیتی انجام دهد آن روحیه از او جدا می شود، اگر ریشه داشته باشد توبه می کند، پس در یک مرحله به روح الایمان می رسد. با فکر و ذکر و عمل و عبادت روح الایمان در وجود انسان پیدا می شود.
ذکر باید باشد به ویژه وقتی که انسان می خواهد به گناه بیفتد. به این ذکرها عمل کند که با پای عمل همه آن باورها در وجود انسان ریشه می دواند و از همین طریق به یقین می رسیم و یقین از طریق عبودیت می رسد. یقین بعد از عمل است.
پس فکر و ذکر و عمل و عبادت.
انسان به میزان زیاد شدن بارَش، باید ارتباطش هم زیاد شود. یک وقتی را بگذارد، اگر شب هم بیدار نمی شود، روز کاری بکند، در طول راه، در ماشین. بهانه نیاورد و توجیه نکند چرا که می شود و امکان آن وجود دارد. با فکر و ذکر و عمل و عبادت انسان آرام آرام رشد می کند و هر کاری با تمرین امکان پذیر است.