در برخوردها شوون اشخاص او را به خود نمىگرفت و آنچه وظیفهاش بود مىگفت. شاهد بودم که در شهرى با یکى از بزرگان، که تحصیل کرده نجف و عهدهدار مدرسهاى بود، ملاقات نمود. ظاهر مطلب این بود که استاد نجف رفته فقط به ابعاد علمى طلاب مىپرداخت و از وجوه دیگر سازندگى غافل بود. هر چند آن استاد خیلى مسنتر از حاج شیخ بود، اما به جاى تعارفات و تعریفاتى که در غیاب از ایشان شده بود، بعد از کمى احوالپرسىهاى معمول روایتى از امام على(ع) را مطرح نمود که: «من لان عوده کثفت اغصانه»[1] ؛ هر کس چوبش نرمتر باشد، شاخههایش بیشتر
مىگردد. سپس از وظایف عهدهدارى و سازندگى در حوزه؛ صحبتهایى کرد که در «مسئولیت و سازندگى» از آن سخن رفته است.