بسم الله الرحمن ارحیم
تقارن تولد دو پیامبر الهی و دو نور و کلمه الله این نوید را به بشر امروز که گرفتار بحرانها و بن بست های جاهلیت مدرن شده، می دهد که بار دیگر تحت لوای توحید گرد هم آید[1]چرا که توحید به تنهایی بدون هیچ اصل دیگری می تواند عامل وحدت ادیان ابراهیمی در برابر شرک و شیطان پرستی و بت های قدرت و ثروت باشد.
و همچنین تقارن این دو با آغاز امامت کسی که هر دو پیامبر بشارت ظهور او را داده اند که او تنها کسی است که می تواند این انسان خسته در راه و این انسان به بن بست رسیده جاهلیت این قرن های ظلمت و سلطه را نجات دهد و از این ظلمت ها به نور خارج کند و به رشد و فلاح و رویش برساند. همان کسی که از یک طرف فرزند فاطیما دختر همین آخرین پیامبر است و از طرف دیگر در کنار خود عیسی بن مریم را دارد که به او اقتدا خواهد کرد و به او یاری خواهد رساند. دو فرزند از دو بانوی که یکی مریم، بزرگ زنان دوران خویش است و دیگری فاطمه که بانوی بزرگ همه زنان عالم است.
ظهوری که زمینه آن را سوره روم تشریح می کند و به کسانی که در پی خروج از این بن بست و تیه و سرگردانی هستند راه برون رفت نشان را می دهد.
اکنون که دست پخت بشر دریا و خشکی را در گیر فساد خود کرده و بحران محیط زیست حیات او و موجودات دیگر را تهدید می کند؛ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس(40). و سیر در تاریخ که فساد نسل های گذشته را نشان می دهد که چگونه همین فساد و عملکرد زشت انسان او را به هلاکت رساند ؛ قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکین(41).
این تجربه مسقیم بشر امروز و این عبرت از سرگذشت تمدن های قبل تنها راه نجات را بازگشت به وحی و دین و پیام این دو پیامبر رحمت می داند. که اسلام ابراهیم پدر انبیاء الهی که توسط فرزند او به عنوان آخرین پیامبر با نصب خلیفه های بعد از خود به کمال و تمام می رسد و چنین دینی باید به پا داشته شود چرا که تنها قانون قیم و استواری است که با فطرت و ساخت و بافت انسان فراباش نظام مند و هدفمند هماهنگ است همین دین است؛ فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّم…43
و برپایی چنین دینی در سطح جهانی نه منطقه ای نیازبه کسی دارد که از یک طرف بر تمامی این دین اشراف و احاطه داشته باشد و از طرف دیگر به همه حوزه های وجود آدمی و نیازهای او واقف باشد و کوچکترین کششی هم به غیر حق نداشته باشد و او کسی جز همین مصلح جهانی قائم آل محمد نیست که درک بشر از این بحرانها و بن بست ها و درک او از خودش و نیازهایش و درک اضطرار به یک چنین دین و چنین مصلحی او را وادار می کند که از یک طرف به شرک و شیطان پرستی و دنیا پرستی و بت های قدرت ثروت و شهوت نه بگوید و اعتراض کند و از طرف دیگر با پیوستن به وحی و پیروی از آ ن خود را منتظر و آماده نماید و او را که همه ما از حضورش غائب هستیم با همه وجودش و همه اضطرارش از عزیز مقتدر فتّاح رحمان مطالبه نماید تا با ظهورش بشر به فطرت خود برگردد و به مقام خلیفه الهی نائل آید؛ نماینده خدا در زمین گردد و زمین و زمان و انسان را آبادکند؛ أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُون[2]
به پاس چنین تولدی و به پاس شروع امامت چنین امامی به دفاع از حقیقتی سخن می گویم که امروزه مورد هجوم کسانی قرار گرفته که تحت امر شیاطین کوچک و بزرگ به تفرقه میان ادیان ابراهیمی و مذاهب اسلامی پرداخته همچون عرب جاهلی شمشیر می کشند و شکم پاره می کنند و جگر می خورند و خون می آشامند و بذر قساوت و خشونت می کارند و درخت نفرت از وحی و دین و اسلام را می رویانند و هلاکت حرث و نسل درو می کنند یعنی آنچه که علی از سلف آنها توصیف می کند: زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور[3]
اینها همچون خوارج عصر علی با خشک مغزی و سنگ دلی هویت تاریخی مسلمین را تخریب می کنند و زیارت پیامبر و آلش را شرک می دانند و شیعه و سنی را کافر می خوانند و خود را سرباز سفیانی از نسل ابوسفیان و معاویه می شمارند و خود را آماده مقابله با همین مصلح جهانی می کنند و با شدیدترین دشمن اسلام یعنی صهیونیسم پیمان اخوت و دوستی می بندند[4]و در کنار کشتن مسلمین اعم از شیعه و سنی به کشتن مسیحیان و رهبانین می پردازند.
بی شک اینها عاقبت همان خوارج عصر علی را دارند که علی خود خبر می دهد که از اینها در نهایت اندکی راه زن و غارتگرباقی می ماند؛ کُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِین[5]
برای رویاروی در برابر چنین خوارجی باید در دو حوزه نظری و عملی به مقابله برخاست و از اندیشه ناب دین محمد دفاع کرد و با بینات و حکمت به روشنگری پرداخت تا از یک طرف به تقویت ایمان اهل اسلام پرداخته شود و از طرف دیگر انسانهای اسیر در ظلمت چنین افرادی رها و آزاد گردند. به این جهت در مقاله قبلی به پاس رحلت پیامبر رحمت و شهادت دو فرزند دلبندش امام حسن مجتبی و امام رضا در روزهای پایانی ماه صفر به «فلسفه زیارت ماهانه »پرداختیم و در این مقال به «فلسفه اصل زیارت» و «ویژگی زائر »و«آداب و آثار زیارت »می پردازیم به این امید که همه ما زائر کوی دوستی شویم که از او غائبیم.
مفهوم زیارت
زیارت چیست؟
زیارت، قصد انسان بزرگی را کردن و به دیدار او رفتن است و با کلماتی مانند حجّ و هجرت هم سنگ است؛ که حج، قصد خانه خدا را کردن است
و هجرت، به سوی خدا رفتن است.
و زیارت، به سوی رسول الله و اهلش شتافتن است. این زیارت به انگیزههای مختلفی میتواند باشد که گاهی یک جهت آن برجستگی بیشتری دارد اگر چه همهی آنها با هم قابل جمع هستنند.
فلسفه زیارت
1- طهارت و پاکی
پاک شدن انسان زائر از جمله فلسفه اصلی زیارت است. انسان با عمری که از خدا گرفته و با نعمتهایی که به او دادهاند تا شاکر آنها باشد و همه را در جایگاه خود در راستای خواست معبودش به کار گیرد و خود را در راه او خرج کند تا به فلاح و رویشی برسد. با محاسبه ای که از خود و نعمتها میکند و میبیند که راستی عمرش را بر باد داده و نعمتها و امکاناتش را به گند کشیده و در راه غیر او خرج نموده است و سنگینی بار گناه و اشتباهاتش پشت او را شکسته و به خسران نشانده است، اینجاست که میسوزد و فریادش بلند میشود که آیا کسی هست که این همه زیان را جبران کند و او را از این همه گند پاک کند و شستشو دهد؟ آیا کسی هست که با او همراه شود و برای او طلب بخشش کند؟ اینجاست که خدای رحمان راه را نشان میدهد و شفیع را معرفی میکند و میفرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً؛[6] ای پیامبر اعظم و ای رسول مکرّم اگر آنها که برخود ظلم کردند و در ظلمت فرو رفتند به نزد تو آمدند و از خدا طلب کردند که پاک شوند و تو هم برای آنها طلب غفران و پاکی کردی، به جِدّ خداوند را تواب و رحیم خواهند یافت.
پس به زیارت رفتن، به نزد شفیع بار یافتن و به دیدار وجیه شتافتن و حبیب خدا را ملاقات کردن است؛ همان شفیعی که «رَحْمَهً لِلْعالَمین[7] » و لعلی خُلُقٍ عَظم؛ رحمت برای همه جهانیان و صاحب خُلق بسیار بزرگی است.
و دیداری با آل رسول که خداوند آنها را تطهیر کرده تا پاک کننده انسانها باشند؛ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا[8]
2- خود شناسی و خود سازی
به شهود رسیدن و به رفعت حق شهادت دادن ویژه گی خانه های است که پیامبر اکرم و اهل بیتش در آن خانهها حضور دارند و خدا اذن داده تا در چنین مشاهد و محیطهایی اسم او رفعت داده شود و زائر بتواند در چنین مشاهد و مواقفی خود را بیابد و با خود و خدای خود آشنا شود و از غیبت به حضور برسد و خدا را در دل و روح خویش بزرگ بدارد؛ فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه …[9]؛ در خانه هایی که خداوند اجازه داده تا اسم خداوند در آنجا ها به بزرگی یاد شده و نامش رفعت داده شود.
که درک عظمت حق منوط به درک عظمت خود انسان است؛ که مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ، و با درک این عظمت، غیر خدا در دلها کوچک میشود و رنگ میبازد
پس به مشاهد و خانه های پیامبر میرویم تا در بیت رسول و بتول و در خانه بدون سقف فرزندانشان در بقیع، و همچنین در نجف و کربلا و کاظمین و سامرا، خویشتن خویش را بیابیم و به عظمت حق تعالی شهادت دهیم و به شهودی به این وسعت برسیم و از کسانی باشیم که هیچ چیز از تجارت و سرگرمیها مانع چنین زیارت و ذکر و دیداری نشود؛ رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ؛[10]
3- تقرب به حق
تقرب به حق و نزدیکی به خالق هستی ما را وادار میکند تا زائر مدینه الرسول و خانهی گلی فاطمه و حرم بدون سقف بقیع و نورهای آسمان عراق و مشهد رضوی باشیم، چرا که خود خداوند برای رسیدن بنده به او میفرماید :یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ.[11] ؛ ای مؤمنان و ای عاشقان، اطاعت خدا کنید و برای رسیدن به او وسیله ای را برگزینید؛ و چه وسیله ای رساننده تر از وجود پاک پیامیر که فلسفه رسالتش در این خلاصه میشود که آدمی را به حق برساند و او را از ظلمتها به نور خارج کند.[12]
۴- پرداخت مزد رسالت
پیامبر اجر رسالتش را مودّت و محبّت اهل بیتش قرار دادهِ؛ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی[13]؛ بگوای پیامبر من پاداشی جزدوستی و محبّت اهل بیتم از شما نمیخواهم
محبتی که برای ما ارزش والا و نشانهی بزرگی و رفعت است؛ چرا که ارزش هر آدمی به آن چیزی است که دوستش دارد و غصّه از دست دادن او را میخورد. که تو همان چیزی هستی که دوستش داری و به او عشق میورزی. مودّت و عشقی که سراسر بهرهاش برای عاشق است و برای محبوب تنها ایجاد حق و توجه مضاعف و عهده داری وولایت را دارد؛ قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ؛ آنچه من پیامبر از شما خواستم برای شما و به نفع شماست.
مودت و عشق و دوستی که خداوند آن را وسیله رسیدن به قربش قرار داده و فرموده:قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً؛[14] اجر من از شما کسی است که بسوی خدا راهی را برگزیده که همان مودّت اهل بیت من است. آیا این شعله مودّت و شیدایی، انسان را وادار به دیدار نمیکند تا بار سفر بربندد و به سوی کوی دلدار آرمیده در این خانه های نور بشتابد و اعلان دلبری و شیدایی کند و اجر رسالت پیامبر رحمت را به او بدهد.
۵- اعلان وفاداری
تجدید عهد نمودن با پیامبر و اولادش ما را مُهیای حرکت و زیارت میکند تا به عهدمان وفا نموده و با رسول الله تجدید عهد نماییم؛ که امام رضا (ع) فرموده:اِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِیَارَهَ قُبُورِهِمْ : به حق برای هر امامی عهدی و پیمانی است به گردن پیروان و شیعیانش و از تمامیت وفای به عهد و بهترین وجه ادا نمودن آن، زیارت قبرهای آنهاست که هر کس با رغبت و اشتیاق، آنها را زیارت کند و بر خواستهها و اهداف آنها صحه بگذارد، شفیع او در قیامت خواهند بود.
۶- تشکر و سپاس گذاری
تقدیر و تشکر و قدر دانی از وجود مبارکی چون پیامبر که به هر سختی و مشقتی تن در داد و از هر خوشی و راحتی گذشت و هر غصّهی تلخی را سر کشید و هر ناله ی را در سینه حبس کرد و با این حال قدمی از وحی تخطی ننمود تا نوری را در جهان روشن نماید، و همه ظلمتها را بسوزاند که در زیارت او میخوانیم:فَلَقَدْ أَسَرَّ الْحَسْرَهَ وَ أَخْفَی الزَّفْرَهَ وَ تَجَرَّعَ الْغُصَّهَ وَ لَمْ یَتَخَطَّ مَا مُثِّلَ مِنْ وَحْیِک …
رسولی که قرآن از رأفت و عشق او به انسانها اینگونه میگوید:لَقَدْ جاءَکُم رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ به تحقیق رسولی از خود شما به سوی شما آمد که رنج شما بر او سخت باشد و بر شما بسی خواهان است و بر گروندگان شما مهربان.
میرویم تا اوج سپاس خود را به چنین وجودی ابراز کرده باشیم و از او تشکر و قدر دانی نموده باشیم؛ زیرا مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ:کسی که شاکر نعمت دهنده ای از مخلوقین نباشد شاکر خالق نخواهد بود و کسی که از واسطهها بهرهبرندارد، از منبع بهره نمیگیرد و چه واسطه ای در میان مخلوقین با عظمتتر از نبی اکرم و اهل بیت مطهّرش که کرامت و بخششان زبان زد عام و خاص است.
۷ – پناهندگی
انسان از جنایاتی که بر هستی کرده و ظلمی که بر خودش روا داشته به ولییش پناهنده میشود که در زیارت امام رضا میخوانیم «اتَیْتُکَ یا مَوْلایَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَیْتُ عَلی نَفْسی وَ احْتَطَبْتُ عَلی ظَهْری …»؛ ای سرپرست من! من به سوی تو آمدهام، هم برای دیدار و هم برای مهمانی و هم برای پناه؛ پناه نه از دشمن و نه از بیگانه، پناه از جنایت خودم که بر خودم روا داشته ام و پناه از این هیزمهایی که بر پشتم بارکرده ام که من «حَمّالَهُ الْحَطَب» خویشم و برای سوختن خودم اینها را به دوش کشیدهام. به تو پناهنده میشوم تا با وساطتی که بین من و خدایم میکنی من را از اسارت این همه بار سنگین و کمر شکنجنایاتم نجاتم دهی.
8 – لبّیک به ابراهیم (علیه السلام)
ابراهیم این بت شکن دوران و این خلیل الرحمن و این معمار بزرگ بیت الله الحرام و این پدر همه پیامبرانِ بعد از نوح (ع) وقتی خانه خدا را ساخت و پایههایش را برافراشت از صاحب این خانه خواست تا دلهای بعضی از انسانها را که به درجه ای از شایستگی و لیاقت رسیدهاند به سوی اهل این بیت که همان اهل البیت(علیهم السلام) هستند شیدا و بی قرار کند تا چون کبوتران که بسوی آب فرو میآیند به سوی آنها فرود آ یند؛ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِم …[15].؛ بارالها دلهای بعضی از مردم را بسوی آنها فرودآور. به همین جهت است که گفته اند تمامیت حجّ به زیارت امام است[16] و گرنه حجّ بدون امام تنهاچرخیدن به دور گل و سنگ است؛ و هدف از چرخش به دور خانه خدا که خانه ای سنگی است زیارت و دیدار امام است تا از آنها بیاموزند و تفقه در دین پیدا کنند و به عشق و محبّت خود به اهل بیت بیفزایند و ولایت خود را کامل کنند و به نصرت و کمک آنها بشتابند[17]
ادامه دارد…
[1] – آلعمران : 64 قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه
[2] – نمل : 62
[3] – نهج البلاغه ، خطبه دوم
[4] – لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون مائده : 82
[5] – نهج البلاغه، خطبه: 60
[6] – نساء :64
[7] – انبیاء: 107
[8] احزاب :33
[9] – نور :36
[10] – نور:37
[11] – مائده :35
[12] – الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمید إبراهیم : 1
[13] – شورا:23
[14] – فرقان :57
[15] – إبراهیم : 37 رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون
[16] – تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الْإِمَامِ. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج4، ص: 550
[17] – عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُخْبِرُونَا بِوَلَایَتِهِمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نَصْرَهُمْ. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج4، ص: 550