در آن ماه وقتى به سراغ سید رفتم تا مبلغ ماهیانه را از ایشان گرفته و به حساب مرحوم ابوى بریزم، او نداشت و من هم با دست خالى به خانه برگشتم.
آخر حاج آقا که از وضعیت مالى و رفت و آمدهاى پدرم خبر داشت به من گفته بود هر ماه مبلغى از سید بگیرم و به حساب پدر واریز کنم تا کمک خرجى باشد و اندکى جواب رفت و آمدهاى ایشان را بدهد.
مدتى از این جریان گذشت و یک بار حاج آقا از من پرسید که مبلغ ماهیانه را به حساب ابوى ریختهام یا نه؟
گفتم: نه حاج آقا! سید این ماه پول نداشت و على الظاهر تا حالا هم به دستش نرسیده، چون قرار شد هر وقت آماده شد منو خبر کنه.
حاج شیخ با شنیدن این جواب اخمها را در هم کشید و گفت :
نداشت که نداشت! خودت مىدادى! خودت هم نداشتى جور مىکردى! پس کى قراره شما هم قدمى بردارید و عهدهدارى را یاد بگیرید؟!!
تو امروز مىباید علاوه بر خودت و خونوادهات! به زندگى پدر، مادر و خواهر و برادرها و حتى طلبهها و دوستانت که از ظرفیت کمترى برخوردارند هم نظارت داشته باشى و قبل از اینکه اونا تو رو به کمک بطلبند به اونا یارى برسونى و در مشکلات همراهشون باشى …
هرکس به اندازه ظرفیت خود باید آب بردارد و به تشنه کامان برساند. گرچه آن که سقاست و مشک و تشکیلات دارد، مسؤولیت زیادترى دارد.
… امروز باید از همان تعاون و تکافل و عهدهدارى استفاده کرد و مسائل تأمیناتى مسکن و خوراک و پوشاک و ازدواج را جوابگو شد و حل کرد. «آیههاى سبز، ص: 211»
آدمها به خاطر راحت طلبى و برترىطلبى، دیگران را به زیر بار مىکشند و از نقطه ضعفهاى آنها براى تسخیر آنها استفاده مىکنند. آنها که زرنگتر هستند بار خود را با منت بر شانههاى دیگران مىگذارند و آنها را خام مىکنند. وقتى آدمىبیشتر فهمید، زرنگى را در این مىبیند که خالى و با ظرفیت خنثى حرکت نکند، اینجاست که منت مىپذیرد و بار مىکشد. با این مهربانى و باربردارى هم خودش دست خالى نمانده و هم درس مهربانى و عهدهدارى را به دیگران داده است. «وارثان عاشورا، ص: 205»
رد پای نور در خاطرات من، ص280.