در سلوک اسلامی با آن هدف بلند و قله دوردست، مرکبهای مقرِّب با آنچه در عرفان مسلمین است متفاوت است . معراج آدمی ، داستان شگفتی است ، در راهی که باید از غریزهها گذشت ، طبیعت انسان را مهار کرد و با وظیفهها حرکت کرد ، وظیفههایی که هنگام اشتیاق در انتظار نگهت میدارد و در هنگامههای ارتباط و پیوند ، تو را به جدایی میخوانند و در همه حال ، دیوارهای تو را میشکنند و محدودیتها را توسعه میدهند و تو را برای دنیایی دیگر و حضوری مهربان آماده میسازند و برای بزمی آرایش میدهند که بزم انس است و ابتهاج . [1]
اینجا عبوری سنگین در راه است و فاصلههایی بلند در پیش . در این راه مرکبها ناتوانند و ماندگار . مرکب معرفت و فکر و عقل زمینگیر است ، حتی مرکب عشق و محبت ، خود گرفتار مشکلهاست ، حتی مرکب عمل و کوشش و ریاضت ، و ورزشهای سالک ، بیپاست ؛ راه آنقدر راه است که این همه مرکب را میشکند و این همه را کنار میگذارد[2] .
این راه ، راهی است که رفتن زمانی آغاز میگردد که سالک به عجز و اضطرار رسد ـ و این جز با بلاء شدنی نیست ـ و تمام شود . در این راه تا میتوانی ، مشکلها برایت صف کشیدهاند و همین که ناتوان شدی و از پا افتادی تازه اول عشق است و اول سیر است و این سیر نه غرور دارد و نه یأس ، نه حزن دارد و نه ترس که : هو الذی یسیرکم فی البر والبحر[3] . او سیر میدهد و راه میبرد و در این راه از سالک در سالک نشانی نیست . [4] .
در این راه دراز مرکب معرفت و آگاهی ، محبت و عشق ، و عمل و اقدام مادام که در سرزمین رنجها و بلاها مبتلا نشوند و سالک به عجز نرسد ، راه به جایی نخواهد برد . این مرکبها هر کدام گرفتار آفتهایی هستند : آفت جهل و غفلت و کفر و کفران و شک و وسواس در کمین مرکب معرفت است و آفت جلوههای دنیا و ترس و غرور و یأس در کمین عشق ، و آفت عجب و کبر و حرص و حسد و بخل و فساد در کمین عمل . این آفات همیشه در کمینند و بی جهت نیست که امام حسین (ع) در دعای عرفه میخواند که : اوقفنی علی مراکز اضطراری ؛ خدایا مرا به مرکز و ریشههای اضطرار و بیچارگیم واقف کن ، که این اضطرار و این توسل و تضرع و اعتصام و چنگ زدن ، باعث عصمت و نجات سالک از آفتهاست و همراه معرفت و ایمان و تقوا میتواند سالک را آنگاه که به عجز رسیده است ، راه ببرد . [5]
در این کوشش برای فلاح و نجاح ـ « اللهم اجعل اول یومی هذا فلاحا وآخره نجاحا6]» ـ و تلاش برای روییدن و رستن ( فلاح ) و برای رسیدن و دستیابی به نتیجه و بارآوردن ( نجاح ) تضرع و زاری عبد لازم است و رحمت و مهربانی حق[7] .
«آدمی به فقر و ضعف و نداری خویش واقف نیست ، طلبکار است و مغرور ، حال آنکه اولیای خدا آنهایی که تجربه عظیم این عالم را داشتند و در غیب و شهادت این عالم رهرو بودند و سالک ، مغرور اعمال خویش نبودند و به فضل و عنایت حق تکیه کردند : لست اتکل فی النجاه من عقابک علی اعمالنا بل بفضلک علینا[8] . بدون استغاثه و تضرع در این راه طولانی که مردان راه مینالند که : آه من قله الزاد وطول الطریق[9] ، سالک باخته است . با این تضرع امید است که رحمت و مهربانی حق دستگیر شود : تضرع الیک فرحمته ، حرف اول و آخر همین تضرع عبد و رحمت اوست و جز با این مرکب نمیتوان این مسیر را طی کرد[10] .
برای رسیدن به این عجز و تضرع ـ این خواستن با تمام وجود از سالکی که فرو ریخته و عاجز شده و تمام شده ـ مرکبهایی لازم است ، مرکبی جز ریاضت و تمرکز و عمل و عشق و معرفت[11] . مرکبهای سلوک در این راه بلند و ناهموار عبارت است از :
1 ـ هدایت .
2 ـ شکر
3 ـ بلا
4 ـ تمحیص
ادامه دارد…
[1]. قیام ، ص 156 .
[2]. همان ص 157 .
[3]. یونس ، 22 .
[4]. قیام ، ص 157 .
[5]. نامههای بلوغ ، ص 27
[6]. دعای حضرت زهرا در روز یک شنبه .
[7]. شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا ، ص 51
[8]. دعای ابو حمزه .
[9]. نهج البلاغه صبحی صالح ، حکمت 77 .
[10]. شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا صص 52 ـ 51 .
[11]. و این در حالی است که سالک متکی بر معارف الهی عاشقانه به خدا عشق میورزد و با تمام وجود در راه او میکوشد ، اما اینها رساننده نیست .