آثار کفر
انسان بعد از اینکه راههای هدایت[1] و ضلالت و حق و باطل و رشد و غیّ[2] برای او روشن شد و امکان انتخاب هم داشت، ادامه مسیر رشد و شکوفائی و یا خُسر و انحطاط او، با شکر و کفرش رقم میخورد. یا شاکر است و هماهنگ با نظام هستی و سنت هائی که خالق هستی در آن جعل کرده، که در نتیجه بهره مند است در دنیا و تمام عوالمی که در پیش دارد و در سیر و سلوک شاکرانه اش منازل را یکی پس از دیگری پشت سرمیگذارد و به استعانت و فضل خداوند به درجات عالیه میرسد، و یا با کفر و چشم پوشی خود با نظام هستی درگیر میشود و خود را آسیب پذیر کرده و در معرض خشم و غضب پروردگار مهربانش قرار داده و محرومیتها و عذابها را در دنیا و آخرت برای خود فراهم می آورد. شمردن آثار سوء محتوم کفر انسان در قرآن کریم بیش از حوصله یک مقاله است و بدون تردید شرح و تفسیر آن آیات، کتابهائی را به خود اختصاص میدهد. اما نظر به اینکه این مقاله مختصر در مقام ارائه نظریات استاد مرحوم در این باب است لذا به دیدگاه ایشان نسبت به موضوع آثار کفر انسان که بر گرفته از قرآن است می پردازیم و توجه عزیزان را به صفحاتی از بیانات استاد در کتاب تطهیر با جاری قرآن که در ذیل آیات سوره کافرون بیان شده جلب مینمایم:
«هنگامی که انسان به نور پشت میکند و جهت و هدف را از دست میدهد، ناچار دلتنگی و ضیق[3] او را در هم می فشارد، چون در تاریکی و ابهام، توانائیها و استقامت انسان صفر میشود. و این جاست که رنجهای کوچک فشارهای زیاد میآورند. و عذابها[4] و نکبت و ضَنَک[5] و خزی[6] و سوء[7] بر آن حلقه میشوند. و انسان از آنچه که دارد محروم میشود. از استعدادها[8] و از عمل[9] و از فرزند و ثروتش[10] بهره نمیبرد، که دل او، شنوائی و بینائیاش را پس میگیرند و عملهایش همچون سرابی در بیابانی[11] و همچون خاکستری در باد[12]، حبط[13] میشود. و انسانی که خودش را از دست داده از هیچ چیز بهره نمیبرد و به خسارتهای زیادتری میرسد[14] و به ضلال و گمی میرسد[15] و کید[16] و مکر و دعاء[17] و طلبش در ضلال مینشیند.
و اینگونه از رحمت و محبت خدا دور میشود[18]، و این بُعد[19] و دوری به محق[20] و نابودی و قطع ریشهها[21] میرسد و دیگر رویشی نخواهد بود[22] و باری نخواهند داشت.
اینها همه آثار طبیعی و نتایج محتوم کفر است. چون انسان ضعیف است و تکیهگاهی میخواهد، و این تکیه گاه هنگامی که خود متغیر و ضعیف و از دست رفته باشد، ناچار سرگردانی و حیرت و تجربه شکست، انسان را درهم میشکند که در آیه 71 از سوره انعام آمده و آنچنان قاطع و حساب شده بر کفرها و شرکها تاخته: «قل اَندعو مِن دونِ الله ما لا ینفعنا و لا یَضُرُّنا و نُرَدُّ علی اَعقابنا بعد اذ هَدینا الله کالذی اسْتَهْوَتْهُ الشیاطین فی الارضِ حَیَرانَ له اصحابٌ یَدْعونَه اِلَی الهُدی اِئتِنا قُلْ اِنَّ هُدَی اللهِ هُو الْهُدی و اُمرنا لِنُسلِمَ لِرَبِّ العالَمین».
چگونه میتوانیم در هنگام عجز و ضعف جز خدا را بخوانیم و جز او تکیهگاهی بگیریم که سود و زیانی برای ما ندارند و خود عاجز و محتاجند؟ و چگونه با این همه هدایت و تجربه شکست به گذشته بازگردیم و بر روی موج، خانه بسازیم و از حق ثابت چشم بپوشیم. همچون کسانی که بازیچه شیطانها شدهاند و سرگردانند؟ اینها یارانی دارند که آنها را به سوی نور و راه میخوانند و صدا میزنند و دعوت میکنند که بیایید.
ولی کسی که هدایت خود را نخواست واین همه ذکر و یادآوری و شکست و تجربه را ندید، به چه هدایتی روی میآورد؟ بگو که هدایت خدا، تمامی هدایت است و ما به این هدایت مأموریم که تمامی وجود را به رب العالمین و پروردگار هستی تسلیم کنیم و در سرزمین وجودمان جز او حاکمی نخواهیم.
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ.
و کسی که این هدایت را نخواست ناچار از تمامی دنیا رنج میبرد که او از دنیا طالب لذت است و به دنبال میوه رؤیاهایی است که هیچ وقت سبز نمیشوند و پا نمیگیرند و ناچار این کفر به انسان و قدر او و نقش او، درگیریها میآفریند، که ساخت انسان و ساخت دنیا با این غرورها، هماهنگ نیست و تنوع و سرگرمی را ولذت و عیش و نوش را نمیپرورد، که در اوج لذتها خود آگاهی تو و فکر تو رنج فردا را دارد و ترس جدائی را و عذاب و رنج از دست دادن را.
… این حیرت و ضیق و این عذاب و انحراف و زیغ، آثار قطعی کفر هستند و ما میتوانیم از مقدار حیرت و دلتنگی و از مقدار درد و رنجمان و عذابمان به مقدار کفرمان برسیم که ما به اندازه رنجمان کافریم. و به اندازه کفرمان در عذابیم. و شوخی نیست که باید کفر و ایمان را از علامتهایش شناخت که امروز هر ادعائی را میتوان شنید که همه در همند و باهمند و تنها علامتهاست که آنها را از یکدیگر جدا میکند.
این آثار هر کدام دیگری را به دنبال میآورد. همان طور که از حیرت و ضیق به عذاب میرسیدند، همان طور با ضیق، به زیغ و انحراف میرسند، و از مرزها تجاوز میکنند، و نتیجه این، تجاوز از نظامها وسنتهایی است که خداوند قرار داده و ضربهها و صدمهها و محرومیتهاست.[23]
با توجه به عبارات فوق به خوبی میتوان دریافت که چگونه استاد بزرگوار در ضمن صفحاتی با احاطه و أنس خود بر مجموعه آیات به تحلیل دقیق آنها پرداخته و از وجود ارتباط طبیعی بین آنها با نشان دادن مراحل مختلفِ سقوطِ حاصل از کفر انسان و ترتب آن مراحل بر یکدیگر همراه با نثری زیبا و جذاب و اثر گذار سخن میگوید، و چه زیبا وسریع انسان را با مفاهیم و مقاصد آیات قرآن، این دریای وسیع و عمیق و پربار آشنا میکند. به حق که این همه درک عمیق و لطیف، و این نورانیت و فرقان، حاصل شکر و تقوای آن فرزانه وارسته بود که خود میفرمود: «بالاترین هدایت قرآن برای آنهایی است که شکر کردهاند و در نتیجه خداوند خود عهدهدار آنها شده است. این هدایت دیگر راهنمایی نیست که دستگیری و همراهی و به مقصد رساندن است.[24]
[1]. سوره انسان، آیه3
[2]. سوره بقره، آیه256
[3]. «و من یردا اَن یضلّه یجعل صَدْرَه ضَیّقاً مرجاً…»، انعام، آیه125
[4]. «فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا…» (آل عمران / 56)
[5]. «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا… » (طه / 124)
[6]. «إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَالسُّوءَ عَلَى الْکَافِرِینَ» (نحل / 27)
[7]. همان.
[8]. «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (بقره / 7)
[9]. «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا * أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ» (کهف / 104 و 105)
[10]. «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا …» (آل عمران / 10)
[11]. «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقیعَهٍ …» (نور / 39)
[12]. «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ …» (ابراهیم / 18)
[13]. «وَمَنْ یَکْفُرْ بِالإیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (مائده / 5)
[14]. «وَلا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلا خَسَارًا» (فاطر / 39)
[15]. «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالا بَعِیدًا» (نساء / 167)
[16]. «وَمَا کَیْدُ الْکَافِرِینَ إِلا فِی ضَلالٍ» (غافر / 25)
[17]. «وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلا فِی ضَلالٍ» (رعد / 14)
[18]. «قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ» (آل عمران / 32)
[19]. «… أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْدًا لِثَمُودَ» (هود / 68)
[20]. «… وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ» (آل عمران / 141)
[21]. «… وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ» (انفال / 7)
[22]. «… إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ» (المؤمنون / 117)
[23]. علی صفائی (ره)، تطهیر با جاری قرآن، سوره کافرون، ص 195 ـ 198، انتشارات لیله القدر.
[24]. علی صفائی (ره)، روش برداشت از قرآن،