توضیح: فایل صوتی و خلاصه نکات زیر مربوط به سه جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ استاد لاجوردی در حضور جمعی از جوانان علاقمند در مشهد، موسسه فرهنگی کتاب پردازان است که در ماه رمضان سال 1391 برگزار شده است.
جلسه اول:
-در زمان حیات استاد صفایی شبههای مطرح بود که با توجه به اینکه ایشان، لازمه حکومت را عصمت یعنی آزادی و آگاهی میداند، حکومت دینی را برای غیرمعصوم قبول ندارد.
– با توجه به این مسأله سؤال این بحث این است که: آیا از مبانی استاد صفایی میتوانیم به صراحت یا اشاره درباره حکومت دینی، برداشتی داشته باشیم؟
– ولایت فقیه از ابتکارات حضرت امام است. البته این به معنای بدعت نیست. بلکه به این معناست که ایشان مطلبی را مطرح کرد که بستر آن تا قبل از ایشان آماده نبود و در واقع امام آن را از قوه به فعل تبدیل کرد.
-تعدادی از سؤالات و شبهات که نسبت به ولایت فقیه مطرح است، به اصل دین بر میگردد. آیا دین ضروری است؟ آیا با وجود پیشرفت علم نیازی به دین داریم؟ آیا اگر من دین را حذف کنم، چیزی از من کم می شود؟
-طرح فکری دین، طرح تاریخی دین، طرح اجرایی و مدیریتی دین، امکان اجرای دین، دین حداکثری و حداقلی، متولیان دین، مجریان دین، نقش انسان نسبت به مربیان دین، فهرستی طولانی از سؤالاتی هستند که درباره دین و نقش آن در زندگی انسان مطرحاند.
-کسی که دین را ضروری نمیداند و اصل دین را قبول ندارد، تمام این شبهات را بر سر ولایت فقیه میکوبد. چون او اصلا اطاعت را قائل نیست، چه رسد به اینکه اطاعت از ولی فقیه را بپذیرد. ضرورت دین را احساس نکرده، تا شیوه حکومت در زمان غیبت معصوم را بپذیرد.
-هجومی که به ولایت فقیه میشود، ریشه در این شبهات دارد و به همین دلیل حتی با حذف ولایت فقیه هم مشکل کسانی که آن شبهات را مطرح میکنند، حل نمیشود.
-یکی از مطالبی که جهان را متحول کرده و برای ابرقدرتها، معضل جهانی شده، همین اصل ولایت فقیه است که معتقدند باید آن را تحلیل جامعهشناختی و سیاسی کرد.
– بنابراین اگر بخواهیم مسأله ولایت فقیه را حل کنیم، ابتدا باید مسائل مبنائیتر دیگری را مطرح کنیم؛ مسائلی درباره دین و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی انسانها. چون ما اگر به وحی احتیاج نداشته باشیم، حتی حکومت امام زمان هم توجیهی نخواهد داشت.
– اجرای حدود، مسأله حجاب و… مسائلی نیستند که ولایت فقیه آنها را مطرح کرده باشد. اسلام آنها را مطرح کرده است. مسأله حجاب در قرآن مطرح شده است. نمیتوان با این شبهات ولایت فقیه را زیر سؤال برد. اگر اشکالی هست باید به قرآن مطرح کرد. اگر قرآن را قبول دارند و به اسلام معتقدند، باید اینها را هم بپذیرند و عمل کنند.
-اگر مبانی دینی، برای ما جا بیفتد، ولایت فقیه هم پذیرفته میشود.
-ولایت فقیه زمینهساز ظهور است:«یوطئون للمهدی سلطانه» زمینه حکومت امام زمان را فراهم میکنند.
– خدا بر علما واجب کرده که در مقابل ظالم بایستند: «أخذ الله علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّه ظالم و لا سغب مظلوم» خداوند از علماء و دانشمندان تعهد گرفته که در برابر شکم پری ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند.
-قرآن میفرماید: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ» خدا و رسول وقتی امری کنند، مؤمنان دیگری هیچ اختیاری از خود ندارند و فقط باید عمل کنند. آیا ما این حد از اطاعت را برای علی قبول داریم؟ اگر قبول کردیم و نگفتیم استبداد است، در مورد ولایت فقیه هم باید پذیریم.
-رأی، باید نافذ باشد، رأیی که نافذ نباشد، اساسا رأی نیست. نفوذ رأی معنایش استبداد نیست.
-قوام یک ساختمان به ستون است. نمیتوان ستون را برداشت. اصلا معنای ستون همین است. میگویید این ستون ضعیف شده است؟ میگوییم اشکالی ندارد؛ آن را عوض کنید. اما ساختمان ستون میخواهد.
-جامعه نظام میخواهد. نظام قوام میخواهد. قوام مسئول میخواهد. مسئول اختیارات میخواهد. اختیارات تنفیذ امر میخواهد: «لا رأی لمن لا یُطاع»؛ اگر تبعیت نباشد، رأیی هم نیست. نفوذ امری نیست. اولوالامری هم نیست.
– بنابراین سه مسأله مطرح است:
مسأله اول: اصل دین، مسأله دوم: حکومت دینی و مسأله سوم: شیوه آن در زمان غیبت.
– اگر ضرورت دین معلوم نشد، به مراحل بعدی نمیرسیم. اگر عرفان بتواند انسان را تأمین کند، نیازی به دین و به حکومت دینی نخواهیم داشت و نوبت به سؤالات بعدی نمیرسد.
– اگر این مسأله حل شد، مسأله بعدی این است که آیا دین ادعای حکومت دارد یا خیر؟ حکومت دینی یا حکومت متدینین، چه تفاوتی با هم دارند؟ برخی دین را میپذیرند، اما معتقدند دین حکومت ندارد.
– بعداز این دو مرحله، تازه سؤال سوم مطرح است: آیا در زمان غیبت چیزی به عنوان سرپرستی و عهدهداری شیعیان داریم یا نه؛ آنها رها شدهاند؟ برخی معتقدند که ما خودمان باعث غیبت امام زمان شدهایم. بنابراین باید این شرایط را بپذیریم و آنقدر ضجه بزنیم تا او بیاید و مشکلات را برطرف کند. نباید خودمان حکومت تشکیل دهیم.
– در مبانی فقهی ما این مسأله مشهود است که اهل بیت برای زمانها آینده طرح دشتهاند و مشخص کردهاند ما در زمان غیبت چه باید کنیم. در زمان تقیه چه باید کنیم. در زمان حضور آنها چه باید بکنیم.
– این مسأله مورد اجماع همه فقها است که قضاوت در هر زمانی، با مجتهد جامعالشرایط است. تنها همین یک مسأله را اگر بخواهیم، در زمان غیبت پیاده کنیم، آیا به حکومت نیاز نداریم؟ آیا نیرو نمیخواهیم؟ آیا به سیستم احتیاج نداریم؟ آیا در زمان غیبت، حدود را باید پیاده کنیم یا نه؟
آیا میتوان حکومت دینی را پذیرفت و جامعه دینی تشکیل داد. اما قائل به این شد که در زمان غیبت، جامعه دینی نباید هویت فکری و اجتماعی و هویت قضایی داشته باشد؟ آیا میتوان پذیرفت که دیگران جامعه دینی را اداره کنند و منابع آن، در اختیار خود متدینین نباشد؟!