به بهانه روزهای جانسوز رحلت و شهادت
چرا اول و آخر ماه به زیارت میرویم
از وقتی که با استاد آشنا شدم او را بر این دأب و دیدن و سیره یافتم که تقید داشتند که آخر هر ماه و اول ماه دیگر را در مشهد رضوی باشند و در هر شرایط دشواری حتی در زمستانهای سرد برفی و جاده های لیز و یخی نیز این سنت را ترک نمیکردند و عاشقانه و مستانه تا آخرین لحظه حیاتشان در این مسیر، ثابت قدم بودند تا جایی که در آخرین سفر در سحرگاه 18 تیر در منطقه گرگان در این راه شربت شیرین مرگ را در یک تصادف دلخراش نوشیدند و قبل از ملاقات با ولی خدا؛ علی بن موسیالرضا به دیدار خدای ولیاش شتافتند تا امام، خود در این نوبت به دیدار زائرش بیاید و او را به مهمانی فرا بخواند، که از پیامبر اکرم روایت شده هر کس من یا ذرّیه ام را زیارت کند او را بعد از مرگش زیارت خواهم کرد[1]. طُوبى لَهُ وَ حُسْنُ مَآب.
بودند کسانی که شاید خود را عارف و سالک میدانستند ولی از این سلوک اعتراض داشتند و انتقاد میکردند و وقتی خبر فوت را شنیدند گفتند: ما گفته بودیم که این همه مشهد نرود که تصادف میکند.
هر کسی هم که با او دمخور میشد به او میپیوست و بنا میگذاشت که او نیز چنین باشد؛ و اکنون که سالها از فراق او میگذرد دوستانش این سیره را زنده نگه داشته و چه بسا که در هر سفر یار جدیدی را با خود همراه میکنند.
اگر چه فلسفه زیارت معصومین کم و بیش به اجمال و تفصیل برای خیلی از دوستان آنها معلوم است[2] ولی چه بسا که تقیّد به زیارت در اول ماه و آخر ماه نیاز به کمی رمز گشایی داشته باشد تا هم آن معترض و منتقد متنبه گردد و هم برای خود دوستان تبیین شود که خدای ناکرده رفتن ماهانهشان به مشاهد و مشهد و رضوی امری تقلیدی نباشد و هم برای دیگران که در این جهت سؤالی دارند به پاسخی روشن برسند.
استاد خود تا اندازه ای به این مسئله اشاره کرده و در نوشته کوتاه و یک صفحه ای «چرا به مشهد میآییم» پاسخی شایسته و در خور دادهاند و در کتاب بشنو از نی به فلسفه اصل حضور در چنین اماکن و مشاهدی مینویسند: رزق حج را در امسال و در هر سال و دیدار رسول و پیشوایان را همیشه به من عنایت کن تا شاید من در این مشاهد جایگاه شهود و دیدار به مشهودها و نظارتهایى برسم. به شهود و دیدارى از نعمتها و از خودم و از تو و از راهم و به نظارتى بر حرکتها و حالتهایم، حرکتهایى که از صبح تا به شام دارم و حالتهایى که مدام در من رفت و آمد دارند.
مبادا که مرا از این مشهد و از این مشاهد، جدا کنى و از این ایستگاهها محروم کنى.
چون انسان در حرکت خویش مستمراً احتیاج به این نظارتها و شهودها و بررسىها و ایستگاهها وقوفها- مواقف- دارد که خود را ارزیابى کند و با یقین به راه خویش ادامه بدهد.
این زیارت و دیدار و این حج خانه، رزقهایی هستند و شهودهایى و
وقوفهایى که انسان را با خویش آشتى مىدهند و او را به حضور مىرسانند و از غیبتها نجات مىدهند.[3]
با این حال شاید گفتگویی از حضور اول ماه در چنین مشاهد و مواقفی خالی از لطف نباشد اگر چه درک جایگاه انسان در هستی و راه طولانی سفر آدمی او را وادار میکند که هر روز آماده سفر به چنین دیاری باشد که همین استاد از پدرش نقل میکرد که اگر کسی در خیابان به من بگوید برویم مشهد؟ من به خانه نرفته از همان جا با او همراه میشوم.
توجه به آدابی که برای اول هر ماه ذکر شده و مرور بر دعای دیدن ماه در چنین ایامی و تأمل در کلام پیامبر در هنگام مواجه با ماه آسمانّ همگی انسان را به این حکمت عمیق سید بن طاووس عارف دقیقا اسلامی سده های گذشته متذکر میکند[4] که شروع هر ماه همانگونه که معنایش ورود خود ماه آسمان به برج جدید و منزل جدید است که قرآن از آن حکایت دارد: وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیم؛ برای ماه منزلهای را معین کردیم که در آنها سیر میکند و در نهایت مانند شاخه خشکیده خرما کج و هلالی میشود، برای انسانی که در این دنیا مسافر است نیز منزل جدیدی است که انسان در آن با فضا و شرایط و حوادث جدیدی روبرو میشود و این اتفاق از لحظه تولد تا مرگ به شکل مستمر جریان دارد که حتی ساعتها و لحظههایش با هم هیچ شباهتی ندارد چه رسد به روز و ماه و فصل و سالش؛ و همین است که حرکت یکسان انسان را در دو روز متفاوت غبن میدانند و صاحبش را مغبون میخوانند[5] که امام برای رهایی از این غبن از خدایش میخواهد تا فردایش را بهتر از امروزش بگرداند[6]؛ و با این نگاه است که حضرت زهرا از خدا مسألت مىکنند. اول روزش را فلاح و رستگارى و وسطش را صلاح و شایستگى و آخرش را نجاح و دستیابى قرار بدهد[7
چنانچه با همین نگاه است که گفته میشود سال با ماه رمضان شروع میشود و عظمت رمضان در دعای ورود و وداع آن تبیین میگردد[8
و برای درک عظمت اول هر ماه، کافی است که به دعای امام سجاد مراجعه شود و در کلام پیامبر اعظم تدبّر گردد تا آنچه که در پی فهم آن هستیم بهتر رمز گشایی شود
حضرت علی نقل میکنند که پیامبر زمانی که ماه را میدیدند ابتدا به خود ماه خطاب میکردند و می فرمودنند: أَیُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِیعُ الدَّائِبُ السَّرِیعُ الْمُتَصَرِّفُ فِی مَلَکُوتِ الْجَبَرُوتِ بِالتَّقْدِیرِ رَبِّی وَ رَبُّکَ اللَّهُ. سپس از پروردگار می خواستند که این ماه را برای ایشان ظرف امنیت و ایمان و سلامت و اسلام و بخشش و احسان، قرار دهد؛ اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلَامَهِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْإِحْسَانِ.
آن را برای او مبارک و زاینده گرداند تا محو بدیها و ثبات خوبیها و رفعت درجات را در پی داشته باشد؛ وَ اجْعَلْهُ شَهْراً مُبَارَکاً تَمْحُو فِیهِ السَّیِّئَاتِ وَ تُثْبِتُ لَنَا فِیهِ الْحَسَنَاتِ وَ تَرْفَعُ لَنَا فِیهِ الدَّرَجَاتِ
و امام سجاد این نگاه پیامبر را شرح و بسط میدهد در ابتدا خطاب به ماه میفرماید: تو کلیدی تازه برای حوادث جدیدی هستی که با ورودت به برج جدید حوادث و پیش آمد های جدیدی اتفاق خواهد افتاد؛ جَعَلَکَ مِفْتَاحَ شَهْرٍ حَادِثٍ لِأَمْرٍ حَادِثٍ
از تو میخواهیم آن را برای ما برکهی سرشار و لب ریز و ثابت قرار داده تا حوادثش ما را پاک کند و ما در آن به امنیت و سلامت و سعادت و میمنت و یسر و سهولت و خوبی و اسلام و احسان برسیم.
ما را از جمله خشنودترین کسانی قرار ده که این ماه بر آنها طلوع کرده و با تزکیه تر ین آنهای که به آن نگاه میکنند و سعادتمندترین آنهای که در این ماه به عبودیت و بندگی تو مشغولند
در این ماه به ما توفیق توبه و بازگشت از غیر تو به تو را عنایت کن و از گناهان بزرگ، ما را نگهدار و از عصیان و طغیان جلو گیرمان باش. بر نعمتهایت شکر گذار باشیم و در نهایت بر خود لباس عافیت بپوشیم تا به تمامیت برسیم.
اکنون پرسش اصلی این است که ما با این وضع موجودمان که سراسر فقرست و نیاز و تماما ضعف است و عجز چگونه و با چه وسیله ای میتوانیم به این همه مطلوب و خواسته برسیم؟ چه کسانی میتوانند ما را در این راه دراز و توشهی ناچیز کمک کنند تا با رسیدن به مقصد، به مقصود و مطلوب خود رسیده باشیم و با پنهان شدن ماه در محاق، محق و خاسر و نابود نشویم؟
همهی ما وقتی میخواهیم گودالی بکنیم کلنگ به کمک ما میآید و اگر بزرگتر باشد بیل مکانیکی. وقتی غذای را بخواهیم طبخ کنیم به لوازم آشپزی نیاز داریم وقتی بخواهیم مسافت متوسطی را طی کنیم به ماشین توسل پیدا میکنیم و برای راه های طولانیتر هواپیما را به استخدام میگیریم؛ و در سرما به گرمایش ها پناه میبریم و در گرما به سرمایش ها…همه اینها نشان میدهد که جهانِ مبتنی بر وسائل و ابزار ما را وادار میکند تا برای رفع هر نیازی به وسیله ای متناسب با آن روی بیاوریم و از آن مدد بگیریم
حال برای این همه نیاز عالی که رسول خدا (ص) گوشزد میکند یعنی امنیت و سلامت و طهارت و رفعت و … و امام سجاد (ع) به وسعت آن نیازها اشاره دارد از چه کسی کمک بگیریم؟
اگر هر وسیله ای مطابق نیازی خلق شده پس وسیله متناسب با این نیازهای عالی چیست و کیست؟
علی این مرد راه بی نهایت و این آگاهتر به راههای دور آسمانی[9] میفرماید به کسانی کمک بگیرید که نزد خدای سبب ساز وجاهت دارند و مقرّب درگاه اویند. اینها کسانی هستند که از دنیای دنی گذشتهاند و از سر هستی بلند شدهاند و به آسمان قرب او رسیدهاند و کلید دار خزائن او گشتهاند و در نتیجه هر چه را بخواهند به آنها میدهند؛ فَأَصْبَحَ وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ لَا یَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَهً فَیَمْنَعُه[10]
اینها کسانی جز انبیاء الهی و در صدر آنها محمد و آل محمد نیستند به این جهت در دعای توسل به آنها خطاب میکنیم: إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّه، نیازهای گسترده ما را شما به جهت وجاهتی که دارید میتوانید از حاکم این هستی بخواهید تا برآورده شود و به منصب اجابت برسد که اگر وسیله ای دیگر که بهتر از اینها بود، وجود داشت آن را بر میگزیدیم و او را همراه و شفیع خودم قرار میدادم و به ربالعالمین خطاب میکردیم : اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ- الْأَئِمَّهِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی.
و برای مایی که نه تنها ساعت و ماه و سال که عمری راکد و بی حرکت و گذشته ای بی حاصل و غبنی آشکار و خسرانی در همه ابعاد داریم در آخر ماه میرویم تا شاید همه این گذشته غم بار و این عمر بر باد باز بینی شود و جبران گردد و این بار سنگین جمع آوری شده در طول این سالها که بر پشتمان سنگینی میکند بر زمین گذاشته شود تا راست قامت بایستیم و حرکتی را با عنایت و توجه آنها شروع کنیم که خطاب به آنها میگوییم:ِ أَتَیْتُکَ هَارِباً مِنْ ذُنُوبِیَ الَّتِی احْتَطَبْتُهَا عَلَى ظَهْرِی أَتَیْتُکَ وَافِداً لِعَظِیمِ حَالِکَ وَ مَنْزِلَتِکَ عِنْدَ رَبِّی فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ فَإِنَّ لِی ذُنُوباً کَثِیرَهً وَ إِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً وَ جَاهاً عَظِیماً وَ شَأْناً کَبِیراً وَ شَفَاعَهً مَقْبُولَهً وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى؛
باشد که از دل این همه ظلمت به نور برسیم و تولد خود را در اول ماه جدید جشن بگیریم که ربیع آغاز هجرت است هجرتی از خود به خدا و از خانه های محدود خود به خانه های نور الهی و بیوت الرحمن.[11]
پس وقتی به مشهد میرویم یادمان باشد که مقصود چیست و مقصد کدام است به کجا میرویم و چه میخواهیم؟ مقصد مشاهد نور و کسانی هستند که برگزیده و خلیفه خدا هستند کسانی که نزد او وجاهت دارند و بر همه عالم استیلا و ولایت دارند. مقصود و مقصود و مطلوب نیز خود آنها هستند که از دوست غیر دوست را خواستن جفاست و از آنها همان چیزهای را بخواهیم که در زیارت وداع از آنها میخواهیم بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِیوَ مَالِی شما به جای پدر و مادر و خودم و اهلم و مالم هستید که این ها هیچکدام نمیتوانند آن نیازهای عالی و گسترده مرا برآورده کنند که آنها تنها ابزاری برای خواسته های کوچک و پیش پا افتاده هستند و این شمایید که از عیب و ضعفی پاک هستید و این است که از شما چهار چیز را میخواهم:
1 – اجْعَلُونِی فِی هَمِّکُمْ؛ من را مورد اهتمام و عنایت خود قرار دهید و گوشه چشمی به ما کنید
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند |
|
آیا بود که گوشۀ چشمى به ما کنند |
لازمه اینکه مورد اهتمام ولی خدا باشیم و در چشم او بنشینیم و در دل او جایگاهی بیابیم این است که دنیا در چشم و دل خود حقیر و خوار نماییم و لازمه چنین حرکتی این است که خدا در دل ما بزرگ شود و بزرگ شدن خدا در دل ما به این است که ما به خود شناخت پیدا کنیم و به عظمت خود پی ببریم. آنگاه همه چیز حتی دنیا در دل ما کوچک می شود و غیر از عشق خدا همه عشق ها در دل و چشم ما رنگ می بازد و اینجاست که در دل و چشم اهل بیت بزرگ می شویم و شایسته توجه و اهتمام آن ها می شویم که علی (ع) می فرماید : در گذشته برادری داشتم و این برادر از آن جهت در چشم من بزرگ بود که دنیا در چشم او کوچک بود و در ادامه حضرت ده ویژگی دیگر را ذکر می کنند[12] که داشتن حداقل چند ویژگی از آنها می تواند این خواسته ما را اجابت کند.
2 – وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِکُمْ؛ من را لایق حضور در حزب خود که حزب الرحمن است بگردانید که تنها حزبی که به فلاح میرسد و رستگار میشود همین حزب شماست که حزب الله است یعنی از خدا بخواهید که من شرایط عضویت در حزب شما را پیدا کنم و و شیعه واقعی شما گردم همان شیعه ای که علی (ع) در خطبه متقین آنها را آن گونه توصیف میکند[13] و همان حزب الهی که قرآن در سوره مجادله از آنها تعریف میکند: لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22)؛ آنها که به خدا عشق میورزند و به او گرایش دارند و از تولی و تبری برخوردار ؛ دشمنان شما را هر چند نزدیکترینشان باشند دوست ندارند به این واسطه در دلشان عشق خدا نقش بسته و خدا هم آنها را به روح الایمان مؤید کرده و به مقام آدمیت رسانده است . در بهشتهای جاری از نعمتها ساکن میشوند در حالی که هم پروردگار هستی از آنها خشنود هست و هم آنها از او خوشنود. حزب الله واقعی اینها هستند یعنی کسانی که عشق و تولی و تبری و انسانیت و رضایت را یک جا دارند و همین جهت است که تنها حزبی هستند که به فلاح و رویش میرسند و هرگز بن بستی در راه ندارند.
3 – وَ أَدْخِلُونِی فِی شَفَاعَتِکُمْ؛ من را در شفاعت خودتان داخل گردانید که هیچ راهی جز شفاعت برای این راه طولانی و این توشه ناچیز و این بارهای سنگین گناه نیست که یا باید آن خداوند غفار استغفار و توبه خود چنین انسان گنه کار و مقصری را بپذیرد و یا اگر این توبه آفاقه نکرد توبه و طلب دیگری را با این وضیعت و این بار سنگین گناه همراه کرد. چون شفاعت که به معنای جفت و همراه شدن است در ردیف توبه قرار می گیرد و تنها تفاوتش با توبه این است که توبه طلبی است از جانب خود فرد مذنب و گناهکار که با ذنب و گناهش همراه می شود و شفاعت همراهی طلب دیگری است که همانگونه که قبولی توبه شرایطی دارد که لیاقت فرد را می خواهد در شفاعت فرد باید چنین لیاقتی برای شفاعت داشته باشد و شفیع بر اساس لیاقتش برای او حسابی باز کند و برای او وزنی قائل شود و به عبارت دیگر آن دو ویژگی بالا را داشته باشد؛ هم مورد اهتمام توجه و عنایت قرار گرفته باشد و هم حزب الهی به همان معنایی که گفته شد باشد.
4 – وَ اذْکُرُونِی عِنْدَ رَبِّکُم[14]؛ من را نزد پروردگار خود یاد کنید که من با ظلمی که به خودم کرده ام و با باری از گناه که بر دوشم حمل می کنم در تاریکی و ظلمت گناه از پروردگار خود در حجابم که خودتان در جواب کسی که پرسید چرا خدا از خلقش در حجاب است فرمودید : إِنَّ الِاحْتِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِکَثْرَهِ ذُنُوبِهِم؛ این مردم هستند که بر اثر کثرت گناه از خداوند در حجاب هستند و این ما هستیم که در ظلمت نفس و دنیا و شیطان و خلق گرفتار آمده و نه تنها او را که خود را هم فراموش کردیم که کجا هستیم و کجا باید باشیم و طبیعی است که او هم ما را فراموش کند؛ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم[15]
برای یادآوری این مقصد و مقصود خود را ملزم به خواندن این دعاهای رؤیت هلال میکنیم و آگاهانه و مشتاقانه و مستانه همچون استاد سفر کرده سفر های خود را آغاز میکنیم به امید روزی که آنها به دیدار ما بیایند و ما را از جامهای بهشتی سیراب گردانند.
[1] – َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ زَارَنِی أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیَّتِی زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا. کامل الزیارات، النص، ص: 12
[2] – از فلسفه زیارت در نوشته همراه حقیقت حقّ گفتگو شده است.
[3] – بشنو از نى، ص: 87
[4] – سید در کتاب اقبال می گوید: و اعلم أن هذه الشهور التی یأتی ذکر عبادتها و شرح خیراتها هی کالمراحل و المنازل من حیث خرج الإنسان من بطن أمه إلى أن یصل إلى انقضاء أمر الدنیا الزائل و فی کل منزل منها مذ ارتضاه مولاه لتشریفه بتکلیفه ذخائر و کنوز و جواهر بقدر ما تضمنه النقل و الشرع الظاهر و المسافه بعیده إلى دار السعاده فمهما ظفر به المسافر من الذخائر فإنه ما یستغنی عن الزیاده فإن بین یدی المتشرف بالتکلیف مقام طویل تحت التراب لا یقدر فیه على خدمه السلطان
[5] – «مَنْ سَاوَى یَوْماه فهو مَغْبونٌ»
[6] – وَ اجْعَلْ غَدِی وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِی وَ یَوْمِی… دعای روز یکشنبه
[7] – «اللّهُمَّ اجْعَلْ اوَّلَ یَوْمِى هذا فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحاً وَ اوْسَطُهُ صَلاحا» برای شرح آن مراجعه شود به دعاهاى روزانه حضرت زهرا(س)، ص: 48
[8] – مراجعه شود به کتاب بهار رویش
[9] – امام در خطبه 189 نهج البلاغه می فرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض؛ ای مردم قبل از اینکه من را از دست بدهید به من سؤال کنید چرا که من از راههای آسمانی از خودم به راههای زمینی آگاهترم.
[10] – ف ََمْنَعُهُ حکمت: 269(260)
[11] – ً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (نساء:100)
[12] – نهج البلاغه، حکمت: 279؛«کَانَ لِى فِیمَا مَضَى أَخٌ فِى اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِى عَیْنِى صِغَرُ الدُّنْیَا فِى عَیْنِهِ»
[13] – مراجعه کنید به متن و شرح خطبه