توضیح:متن ذیل گفتار حجت الاسلام استاد غنوی است که تحت عنوان کارکرد فقه در سبک زندگی اسلامی، در جمع اعضای خانه طلاب جوان بیان شده است.(قسمت اول: ضرورتها و تعاریف سبک زندگی.)
اگرچه بحث سبک زندگی در گفتوگوهای این سالها، یکمقدار جدّی تر مطرح شده، ولی اصلاً بحث نویی نیست و سال هاست که در کشورهای غربی، تحت عنوان “”life stile مورد بحث است. لذا سؤال از این بحث، ابتدائاً سؤال ما نبوده؛ بلکه سؤالی بوده که در جای دیگری بیشتر به آن پرداخته اند و این جا هم متأثّر از آن جا، مورد توجّه قرار گرفته است.
اما اگر از حیث تاریخی بخواهید نگاه کنید، ظاهراً حرف برخی از محقّقین درست است که توجّه به سبک زندگی، اوّلینبار در منابع مکتوب مسلمین، پیدا شده است و آن بحث هم در خصوص سبک زندگی مسلمان ها نبوده؛ بلکه سبک زندگی معصومین، مدّ نظر بوده است. کتاب هایی که تحت عنوان «سیره النّبی» داریم، دو دستهاند؛ بعضی صرفاً از تاریخ زندگی پیامبر گفتوگو می کنند، و برخی دیگر بیشتر از شیوه زندگی رسولالله صحبت می کنند. لذا نمی شود گفت اصل این نوع مباحث، ریشه در تمدّن اسلامی ندارد. حتّی در نوشته های کسانی که نگاه جامعه شناسانه داشتهاند، مثل ابن خلدون هم ریشههایی از این موضوع را می شود پیدا کرد.
ضرورت های بحث پیرامون سبک زندگی در دنیای امروز
اما آیا واقعاً ضرورت دارد که ما به این بحث بپردازیم؟ آیا نیاز امروز ماست یا یک سؤالی است که از آن طرف آب آمده و به قول برخیها، نیازی به رجوع به سؤالات آن نداریم. جوابش این است که نه؛ امروز هم برای ما ضرورت دارد که به بحث سبک زندگی بپردازیم. به چند علّت:
1. ما در دوره و جامعهای زندگی میکنیم که دچار نوعی آشفتگی و التقاط فرهنگی هستیم. ماها از یکسو تحت تأثیر تمدّن غرب و از سوی دیگر، تحت تأثیر زندگی اجتماعی خودمان در قبل از انقلاب هستیم. از سوی سوّم نگاهی داریم به منابع دینی و متأثّر از منابع دینی هستیم. عوامل دیگری هم در فضای فرهنگی ما مؤثّر است. خلاصه می توان گفت که ما با یک ملقمه فرهنگی مواجهیم. در حقیقت میشود گفت ما فاقد یک زندگی هستیم که «سبک» خاصّی داشته باشد. بلکه ترکیبی است از عوامل مختلف که یک فضای ناهمگون را در زندگی ما ایجاد کرده است. در حالی که شرط اوّل در داشتن سبک زندگی، این است که اجزاء و عناصر تشکیل دهنده زندگی فردی و اجتماعی ما، با هم همساز باشند. همین که همساز نیست، نشان دهنده این است که ماسبک خاصّی برای زندگی نداریم. پس عامل اوّل،آشفتگی و التقاط فرهنگی ماست.
2. بر اساس منابع دینی و پایگاه اعتقادی ما، باید میوه باورها و عقاید مان در چگونگی زندگی مان تبلور پیدا کند. سبک زندگی داشتن، لازمه ایمان و اعتقادات ماست. ما یک نوع نگاه به هستی و خودمان و آینده مان داریم و یک نوع آرمان هایی ر ابرای خودمان در زندگی تصویر می کنیم. این آرمان ها و آن جهان بینی و انسان شناسی که ما قائلیم، طبیعتاً یک گونه زندگی خاصّی را می طلبد که متأسّفانه ما این درخت را بیمیوه داریم و نتایج آن باورها را که باید سبکی خاص و شیوه ای همگون و همساز در زندگی فردی واجتماعی ما نباشد، نداریم.
3. سوّمین عامل، بحث التقاطی است که خدمتتان عرض کردم و لزوم تخلیص. در آیات زیادی از ما خواسته شده که دین تان را خالص کنید. دین تان را خالص کنید، تنها به این معنا نیست که گزاره های اعتقادی تان را از شرک پاک کنید. دین به معنای راه و روش زندگی هم هست. اخلاص در دین،یعنی بیرونریختن عناصر غیردینی، غیرالهی، غیرمرتبط با اعتقاد و اندیشه مان از فضای زندگی مان. این، به معنای ایجاد یک سبک زندگی خاص است. پس لزوم تخلیص دین هم ما را به بحث سبک زندگی میکشاند.
4. یک نکته هم در خصوص ما طلبه ها و یاحتّی عموم کسانی که به عنوان شیعه می خواهند خودشان را مطرح کنند، مهم است و آن، این است که سبک زندگی، یکی از بهترین داعی ها و دعوت کننده ها است به دین. درروایات زیادی به ما توصیه شده که: «کونوادعاهالنّاس بغیرالسنتکم». ببینید،آنچه که باعث شد بسیاری از افراد در عصر اوّل به اسلام گرایش پیدا کنند، نوع زندگی و سلوکی بود که می دیدندو می پسندیدند و جذب آن نوع زندگی شدند. آنچه که می تواند بسیار به عنوان تبلیغ بی زبان و دعوت به غیرسخنگفتن در مردم اثر بگذارد و مردم را به دین، به تشیّع و حتّی به فرهنگ خاص ما ایرانی هاجذب کند و نگاه دینی ونگاه ملّی ما با آن همساز باشد،همین اصلاح سبک زندگی است.
تعریف سبک زندگی
در خصوص تعریف سبک زندگی، بنده اعتقاد دارم سؤال و پرسشی است که شما با تأمّل در کلماتی مثل «سبک» و «زندگی» نمی توانید به معنایش برسید. چون این، یک تعبیر اصطلاحی است و بایددید از این اصطلاح چه مطلبی مرادشده است؟آن معنی اصطلاحی که بهنظر می آید دقیقتر و مورد بحث ماست، این است: شیوه زندگی و یا سبک زیستنی که منعکس کننده گرایش ها و ارزش های یک فرد یا گروه است؛ یعنی عادات، نگرش ها، سلیقه ها، معیارها ی اخلاقی، سطح زندگی و اموری از این قبیل که برخی لغت نامه ها معنا میکنند. بعضی های دیگر هم گفته اند که روش نوعی زندگی فرد،گروه یا یک فرهنگ خاص است. در حقیقت در بحث سبک زندگی ما می خواهیم عناصر مفهومی را بیرون بکشیم و محورهای بحث را معلوم کنیم. چند نکته را باید مورد توجّه قرار داد:
نکات مورد توجّه در مفهوم سبک زندگی
اوّلین نکته این است که یک نوع وحدت و تمایز در مفهوم سبک زندگی هست؛ وحدت، بهمعنای اینکه عناصر موجود در یک زندگی و رفتارهای مختلفی که انسان در زمینه های مختلف انجام میدهد، باید یکنوع ارتباط باهم داشته باشد. یکنوع نظام مندی و هدفمندی برهمه شان حاکم باشد و الّا تعبیر سبک زندگی بر آن صدق نمی کند. ازطرف دیگر، یکنوع تمایز هم در این مفهوم هست؛ وقتی میگوییم این، یک سبک زندگی است، یعنی شیوه ای است متفاوت ازشیوه های دیگر. ممکن است عناصر مشترکی بین سبک زندگی یک مسلمان با سبک زندگی یک فرد معتقد به دین دیگر، وجود داشته باشد. ولی آن مجموعه و نظام واره ای که در رفتارهای مختلف زندگی یک مسلمان هست، او را از سبک زندگی فرد دیگر،ممتاز می کند.
دوّمین نکته در مفهوم سبک زندگی، این است که در سبک زندگی، الگوی رفتار، داراییها و حتّی امور مرتبط با یک فرد ملحوظ است. یعنی در بحث از سبک زندگی، به جزئیات رفتارها کار نداریم؛ بلکه به آن اسلوب و الگویی که از آن تبعیت می شود، توجّه میکنیم. این اسلوب و الگو، هم در رفتارهای فرد یا افراد جلوه می کند و هم در رفتارهای اجتماعی آنها.
سوّمین نکته ای که در مفهوم سبک زندگی مطرح شده و البته در آن اختلاف است، این است که بعضیها سبک زندگی را امری فردی می دانندو بعضیهاهم جمعی میدانند. از میان معروفین، مثلاً روانشناسی به نام «آدلر»، سبک زندگی را یک امر فردی می داند که هرکس، سبکی برای زندگی خودش دارد. ولی معمولاً این دیدِ روانشناسانه، امروز خیلی مورد اقبال نیست؛ بلکه نگاه جامعه شناسانه به موضوع را بیشتر توجّه میکنند که رفتارهای یک جمع، رفتارهای یک گروه، رفتارهای یک ملّت، این هارا به عنوان سبک زندگی مطرح می کنند؛ یعنی سبک های زندگی را به تعدّد افراد، متعدّدنمی کنند؛ به تعدّد اقوام و تیپ ها، متعدّد میکنند.
چهارمین نکته این است: مهمترین چیزی که در بحث های جامعهشناسانه به آن توجّه کرده اند، این است که سبک زندگی، یک نوع هویت فردی و اجتماعی ایجاد میکند. وقتی شما میخواهید این آدم ها را بشناسید که چهجور انسانهایی هستند، با شیوه تعامل و زندگی و معاشرتشان، به تعبیر دیگر با سبک زندگی شان،آن ها را شناسایی میکنید. یعنی کارکرد مهم سبک زندگی را امروزه، ایجادیک هویت فردی و اجتماعی گفته اند.
پنجمین نکته که در مفهوم سبک زندگی ملحوظ هست، بحث خلاقیت است. خلاقیت بهمعنای این که اگر یک الگوی رفتاری را «سبک زندگی» مینامیم، یکنوع آفرینش تازه باید در آن باشد؛ باید یکنوع تفاوت و امتیازی نسبت به نوع های دیگر داشته باشد.
نکته دیگری که میتوان به سبک زندگی افزود، این است که سبک زندگی، هم در محدوده فعّالیت هایی مثل «نوع کار» و «سرگرمی ها» خودش را نشان می دهد، و هم در علاقه مندی هایی که آدم دارد؛ علاقه مندی هایی که در فضای خانواده دارد، علاقه مندی هایی که به نوع رسانه هادارد، … . اینها جزء مباحث سبک زندگی قرار می گیرد. حتّی آمده اند سبک زندگی را بالاتر برده و گفتهاند: یکی از محورهای سبک زندگی، عقاید سیاسی و اجتماعی انسان است. آدم ها بر اساس عقاید متفاوت سیاسی و اجتماعی، سبک های زندگی شان هم متفاوت می شود. امور دیگری هم مثل نوع اموال و نوع خرج کردن و پوشیدن و خوردن و … را می شود جزء این امور حساب کرد؛ حتّی نوع گذران اوقات فراغت. این هم جزء عناصر اصلی سبک زندگی است.
در قرن بیستم، یکی از نکاتی که در بحث سبک زندگی، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته، این است که بهسطح ظاهری نگاه نکنیم و سبک زندگی انسان هارا متفاوت تصوّر کنیم؛ بلکه باید دید این سبک ها، بر اساس چه نگاه و بینشی و چه نوع تفکّری هست؟ آن نگاه و بینش و تفکّر، عنصر اصلی در فهم سبک زندگی آدم هاست. یعنی در سبک زندگی آدم ها، عنصر کلیدی و مهم، نگرش ها و گرایش های آنهاست.
در مباحث اخیر، چیزی را که به بحث سبک زندگی افزوده اند، مفهوم«سلیقه»است. می گویندآدم ها با سلیقه های مختلف، سبک های مختلفی را در زندگی پیش می گیرند. تعبیر سلیقه را به صورتهای مختلفی میتوان معنا کرد، ولی آن چه که دراین بحث باید به آن بهادادوآن را محور قرارداد، این است که سلیقه های مختلف برمی گردد به قوّتهای تشخیص مختلفی که درانسان ها هست و این که چه چیزی را خوب می پندارند و چه چیزی را بد. این تشخیصهای خوب و بد، باعث می شود سلیقه ها هم متفاوت شود.