توضیح: متن ذیل گفتار حجت الاسلام استاد غنوی است که تحت عنوان کارکرد فقه در سبک زندگی اسلامی، در جمع اعضای خانه طلاب جوان بیان شده است. (قسمت دوم: نقش فقه در تدوین سبک زندگی)
توجّه ویژه به سبک زندگی در بیانات معصومین
با این بحث طولانی و قدری هم خسته کننده، می خواستم بیشتر به این نکته بپردازم که اگر ما در فضای دینی از سبک زندگی گفتوگو می کنیم، اوّلین نکته این است که باید بدانیم در مجموعه بیانات دینی ما، اساساً به خود بحث سبک زندگی و تأثیر مبانی فقهی بر شیوه تعامل با اشیاء و افراد، توجّه خاصّی بوده است.
روایتی را برایتان میخوانم. از این نوع روایات، زیاد است. در جامع الاخبار،صفحه 88 نقل است که پیامبر خدا از اصحاب می پرسند: «أتدرون من التّائب؟» (آیا میدانید تائب کیست؟) اصحاب میگویند: «اللّهم لا». (نه نمی دانیم). حضرت تعبیری میکنند که خیلی قابل تأمّل است؛ می فرمایند: «إذا تاب العبد و لم یرضی الخصماء فلیس بالتّائب». (اگر بنده ای توبه کند و دشمنان را راضی نکند، تائب نیست) «و من تاب و لم یغیّر مجلسه و طعامه، فلیس بالتّائب». (کسی که توبه کند،و لی مجلسش و نشست و برخاستش و خورد و خوراکش تغییرنکند،تائب نیست.) کسی که توبه کند و رفقایش را تغییر ندهد، توبهکننده نیست. حضرت همین را می شمرند؛ از عبادت فرد می گویند، از لباسش میگویند، حتّی از رختخواب و پشتی اش می گویند و از بخشش و گشایشش نسبت به دیگران، و این را تا آخر میشمرند. همه جاهم میگویند هر که این تغییرات را نداشته باشد، فلیس بالتّائب.
اوّل نگاه میکنی، می بینی تقابل، تقابل غریبی است. حضرت خودش تعبیر می کند که «توبه کرده»، ولی میگوید «تائب نیست». تفاوت چیست؟ گاهی به عنوان یک امر حدوثی به توبه نگاه میشود، گاهی به عنوان یک امر ثبوتی. ثبوتش در «تائب» است، حدوثش با تعبیر «تاب» از آن یاد میشود. آن چیزی که دارند اینجا به ما می گویند، این است که اگر هدف آدم عوض شد، اگر مسیر آدم عوض شد، سبک زندگیاش عوض میشود. رابطه اش با رفقا عوض میشود. این دیگر نمیتواند با آدمهای قبلی، رفیق باشد. دیگر نمیتواند همان جور بخورد و بخوابد. دیگر نمیتواند همان جور که قبلاً نماز میخوانده ،نماز بخواند. به تعبیر دقیقتر، سبک زندگیاش دچار تغییر و تحوّل میشود. این نوع بیانات را در فضای دینی داریم که نشان میدهد توجّه به سبک زندگی و عناصر اصلی در تغییر سبک زندگی، بسیار بوده است.
نکته دوّمی که در ربط بین اسلام و تحوّل در سبک زندگی باید به آن توجّه کنیم، این است که نگاه اسلام به تحوّل در انسان، نگاهی است که از ساحت های مختلف عبور میکند. اسلام در جایی، ذهنیت آدمها را تغییر میدهد؛ نگاه دیگری به خودشان، به هستی، به آینده شان پیدا می کنند. مرحله بعد و ساحت بعدی که باید تغییر در آن رخ دهد، ایمان است. ایمان کی رخ می دهد؟ وقتی تحوّل در دل و احساس رخ داد، می شود ایمان. مرحله سوّم، «تقوا»است. روایات متعدّدی داریم که مرحله سوّم را تقوا میداند. تقوا، یعنی تحوّل در رفتار. اگر شما سبک زندگی دقیق اسلامی را می خواهید، می توانید خطبه متّقین را بخوانید که نحوه زندگی با تقواها را نشان میدهد. تمام فقرات آن خطبه زیبا، سبک زندگی یک متّقی راتصویرمیکند.
نسبت سیره با سبک زندگی
آثار مربوط به سیره معصومین، عمدتاً به رفتارها توجّه داشتهاند. مثلاً رفتارهای خاصّی که حضرت رسول در رابطه با دوست و دشمن، خانواده و همسایه و اهل جامعه ،داشته است. در یک سطح آنها، میشود احکامی را هم از آن استخراج کرد. اما در سطح دیگر، اگر به علّتها و جهتهای آن سیرهها توجّه بشود، مفهومتر و روشنتر میشود و قابلیت الگوگیری و تطابق با شرایط امروز هم پیدا میکند.
به همین خاطر، صِرف تقلید از آن سیره، خیلی معنایی ندارد. ما در شرایطی رسول را اسوه خود قرار می دهیم که نه تقلید از رفتار او بکنیم؛ بلکه با همان اصولی زندگی کنیم که او زندگی میکرد. و لو اینکه ممکن است رفتار ظاهری ما در خیلی از عرصه ها با او متفاوت باشد. اگر ما میخواهیم امروزه تابع رسولالله باشیم و از همان سیره استفاده کنیم، باید به اصول حاکم بر رفتارها یا و دست پیداکنیم و از آنها تبعیت کنیم. البته خود آن رفتارها هم راهنمای ما خواهند بود.
نقش فقه در تدوین سبک زندگی دینی
اگرچه ما منابع دینی سرشاری در بحث سبک زندگی داریم، ولی این منابع باید به نحوی قابل تطبیق بر امروز ما بشوند. من الان نمی دانم در سبک زندگی دینی، چهقدر باید برای اینترنت وقت بگذارم؟ خُب در منابع دینی که این مطلب با همین لفظ، مورد توجّه نبوده است. پس یکی از مشکلات ما در بحث سبک زندگی دینی، این است که همه آن احکام و قواعدی که در خصوص زندگی برای ما آوردهاند، باید به شکل نظام مندی تدوین بشوند. ما یک سلسله احکام پراکنده و متفرّق در عرصه های مختلف اعمّ از واجبات و مستحبّات داریم. اینها ابتدائاً باید به صورت یک نظام هدفمند و مرتبط، کنار هم دیده بشود.
ثانیاً باید این مجموعه با توجّه به آن اهداف، با شرایط امروز سازگار بشود. بسیاری از مطالبی که در آن روزگار، به عنوان سنّت ها و مستحبّات و حتّی گاهی واجبات گفته شده، باید با توجّه به همان علّت ها و حکمت هایی که در ادلّه هست، با شرایط امروز همساز و همآهنگ بشود. طبیعتاً اگر چنین تغییر و تبدیلی صورت بگیرد، ما میتوانیم توقّع داشته باشیم که یک رسمی داریم برای سبک زندگی دینی در قرن بیست و یکم.
ولی ما برای رسیدن به این دستاورد، راه دشواری پیش رو داریم. به هرحال، تحوّلات زندگی در گذشته، خیلی آرام بوده و همان احکام و رعایت آموزه ها، بسیاری از اوقات کفایت میکرد و آن چه که می خواستیم را نتیجه میداد. فضای اجتماع و نوع تعامل مردم باعث می شد که نسل تازه، خیلی ساده به اعتقادات نسل گذشته باور پیدا کند. در همان فضای بسته و آرام، احساس ها هم شکل میگرفته و رفتارها هم دستورالعمل داشتهاند. اما در دورهها یا خیر که این تحوّل سریع و شدید را شاهد هستیم، دغدغه فقه بافاصله زمانی نسبت به این تحوّلات شکل گرفته است. لذا به نظر میرسد که عقب هستیم و باید خیلی تلاش شود تا بتوانیم جوابگو باشیم.
ضرورت نگاه رو به آینده در فقه زندگی
نکته دیگر این است که در این طرّاحی، فقه باید نگاه روبه جلو داشته باشد؛ نه نگاه به گذشته یا به حال. این را قدری توضیح می دهم. مامعمولاً اگر اهل برنامه ریزی باشیم، نگاه مان رو به گذشته است، چرا؟ چون حامل تجربه هاهستیم، مشکلاتی را دیدهایم، در سابقه های گذشته مان با ضعف هایی آشنا شدهایم. امروز که میخواهیم برنامه بریزیم، سعی می کنیم آن تجربه ها را دیگر تکرار نکنیم. این میشود برنامهریزی رو به گذشته.
البته خوب است و همین هم، یک گام روبه جلوست. بالاخره نوعی برنامهریزی است و از آن آفت های گذشته، فاصله میگیرد. ولی ضعف اوّلش این است که الزاماً به وضع موجود و مشکلات فعلی، مرتبط نیست. هرروز، فضای تازه ای داریم و هر روز، روابط جدیدی شکل میگیرد. ما باید امروز را ببینیم، تا برنامه ریزی کنیم. برنامه ریزی هایی که با نگاه به گذشته صورت میگیرد، طبیعتاً مشکلات امروز را در دل خود جای نداده و لحاظ نکرده است.
اما حّتی اگر برنامهریزی ها با توجّه به امروز هم باشد، باز کامل نیست. چرا؟ چون از زمانی که شما برنامه می ریزی، تازمانی که به اجراء می رسد و ابزار و ساز و کار تحقّق آن را فراهم می کنی، دیگر امروز نیست؛ بلکه آینده است. برنامه ریز موفّق، کسی است که نه تنها گذشته وحال را میبیند، بلکه به شرایط آینده هم توجّه دارد.
پس فقه ما اگر می خواهد برای سبک زندگی انسان هم پژوهشی داشته باشد و طرحی بریزد، چاره ای جز نگاه رو به آینده ندارد. در عین این که از گذشته و حال هم نباید غافل باشیم.
نیاز به سیستم تربیتی و مدیریتی کارآمد
البته کار فقه، همیشه بیان قواعدی است که ممکن است مستقیماً به یک فعل و رفتار مشخّص، نینجامد. هیچکس در جایی که میخواهد سبک زندگی را مطرح کند، خودش را ملزم نمیداند که حتماً در جزئیترین امور هم اظهار نظر بکند. آنچه که فقه به عنوان محصول نهایی به دست میدهد اگر همه فرایندی که گفتم را طی کند این است که یک تصویر از مجموعه روابطی که انسان در شرایط امروز، در فضاهای مختلف باید داشته باشد، فراهم میکند.
ولی اگر این بخواهد در جامعه ریز و محقّق بشود، نیاز به برنامه ریزی های اجتماعی دارد. نیاز به مدیریت کارآمد دارد. نیاز به سیستم تربیتی قوی دارد. تا همه این ها بتوانندآن الگوی تربیتی را که توسّط فقه عرضه شده، در فضای جامعه، جزئی بکنند و در تکتک رفتارها رسوخ بدهند. تا سیستم تربیتی ما تغییر نکرده، تا رسانه های ما کارآمد نشده، تا برنامهریزی و مدیریت ما با این موضوع هماهنگ نشده،حرف ها در فضای حرف میمانند وتحقّق اجتماعی پیدا نمیکنند.
منشاء و نقطه آغاز، برای تحوّل در سبک زندگی
خود غربیها هم امروزه باور دارند که نگرشها و گرایشها، عناصر اصلی در سبک زندگی هستند. البته مسلماً نمود ظاهرش در رفتارآدمهاست. پس اگر میخواهید تحوّلی در سبک زندگی به وجود بیاورید، این تحوّل صرفاً نمیتواند در بحث اخلاق باشد. همانطور که عرض کردم مردم باید با چنین باورهایی تربیت بشوند و بر اساس این باورهاست که گرایش های تازه ای شکل میگیرد، و رفتارهای تازه ای هم نتیجه می شود. و إلا نه اخلاق و نه احکام، هیچکدام به تنهایی نمی توانند محقّق کننده یک سبک زندگی جدید باشند. از آن نقطه آغاز (باورها و بینشها)، باید این تحوّل را شروع کرد. تا این مقدّمات طی نشود، آن احکام هم برای مخاطب شما جذّابیتی نخواهد داشت.
اما شروع شما با نظام تربیتی تان است. نظام تربیتی می گوید با آدمی که فعلاً با هیچ نکته تازه ای روبهرو نیست و در فضای طبیعی دارد زندگی می کند، چهجوری برخورد کنید؟ اینگونه است که دین، با یک رسول یا یک مربّی،آغازمی شودو نظام تربیتی، سر صحنه عمل،ثمره خودش را نشان میدهد. این صحنه عمل، البته متّصل میشود به لایه اعتقادات.