یکی از ویژگیهای استاد علی صفایی حائری که همگان به آن اذعان دارند، این است که با طیفهای وسیع و متنوعی از افراد در ارتباط بودند و در محفل ایشان از طلبه و دانشجو و هنرمند گرفته تا عوام و افراد کوچه و بازار حاضر میشدند. همین باعث شده است که در مراسم بزرگداشت ایشان نیز، تنوع زیادی را در بین شرکتکنندگان شاهد باشیم. برای آشنایی بیشتر با این افراد و آگاهی بهتر از سیره و شخصیت استاد، و نیز برای اطلاع از نیازمندیها و دغدغههای موجود در بین علاقمندان به اندیشه استاد صفایی، با برخی از این عزیزان، وارد گفتگو شدیم. متن زیر حاصل گفتگوهای کوتاهی است که در این خصوص انجام شده است. قسمت اول آن را پیش از این منتشر کرده بودیم و اکنون بخش دوم آن پیش روی شماست.
محمدرضا توسلی: شاگردان استاد باید از ویژگیهای شخصیتی استاد پیروی کنند.
یکی دیگر از حاضران در مراسم بزرگداشت استاد، محمدرضا توسلی 24 ساله دانشجوی کاردانی مخابرات تهران و ساکن اسلامشهر بود. ایشان نحوه آشنایی خود با استاد را اینگونه توضیح دادند: «حدود 6 سال پیش در کلاسهای آقای خدامحسینی یکی از شاگردان استاد صفایی در مسجد ابوذر با استاد و کتابهایشان آشناشدم. آقای خدام حسینی نظام تربیتی اسلام را در ضمن قرآن در کلاسهای خودشان که مدت چند دهه است که به صورت جلسات هفتگی برگزار میشود بیان مینمایند. در نظام تربیتی قرآنی که ایشان بیان میکنند، سه مرحله وجود دارد که در قالب سه موضوع «جاری» ، «موظف» و «ویژه» مطرح میشوند: مسائل مربوط به خود آدم که مدام با آنها سرو کار دارد «جاری»، امور در ارتباط با دیگران «موظف» و اموری که در ارتباط با خداوند است «ویژه» نام میگیرند.»
آقای توسلی از آشنایی خود با آقای حمداللهی نیز گفت و ادامه داد: «ایشان چند سؤال اساسی من را پاسخ دادند که با آنها درگیر بودم و اگر جواب آنها را نمیگرفتم قطعا نمیآمدم.»
او درباره تأثیر استاد در زندگیش نیز گفت: «دغدغههای من در ابتدا کم بود و بعد از آشنایی با ایشان چندین برابر شد و شکلهای جدیدی پیدا کرد. استاد در اهداف و انگیزههای من تأثیر گذاشت و زندگی و آرزوهای من جهت پیدا کرد.»
از او پرسیدیم چه خصوصیت ویژهای در اندیشه استاد وجود داشت که پاسخگوی نیازهای شما بود؟
گفت: «من از قبل سیر مطالعاتی استاد مطهری را در کنار کتابهای استاد صفایی را داشتم ولی از یک جایی به بعد آثار استاد مطهری دیگر نیازهای من را پاسخ نمی گفت، ولی ویژگیای که در کتب استاد هست، خیلی خاص است، چون از خودت شروع میکند وسیری را پیش میگیرد و در کنار آن سیر به سؤالها پاسخ میدهد و انسان را پر میکند.»
پیشنهاد آقای توسلی درباره سایت نیز این بود که: « با توجه به اینکه سایت پتانسیل بالایی دارد، میطلبد که حداقل تالار گفتگویی داشته باشد تا در یک ساعت معینی، اعضاء آنلاین شده و گفتگو کنند.»
او درباره توقع خود از شاگردان استاد نیز گفت: «شاگردان استاد باید از ویژگیهای شخصیتی استاد پیروی کنند و یا حداقل سعی کنند مانند ایشان باشند و توقع دارم به حرفهای من و یا دیگرانی که در این راه تحت فشار هستند، گوش دهند. به عنوان مثال من که خیلی زخم زبان شنیدم و در این جریان خیلی سختی کشیدم و حتی به بنبست رسیدم و نتوانستم ادامه بدهمٰ به حرفهایم گوش دهند و اگر هم توانستند و خواستند کمک کنند.»
آقای عابدی: «کتابهای ایشان خیلی سریع انسان را به مقصد می رساند درحالی که بقیه خیلی پیچ و خم میدادند.»
سابقه آشنایی آقای عابدی دیگر شرکتکننده در مراسم بزرگداشت، با استاد صفایی سابقهای طولانی است و به قبل از انقلاب برمیگردد. او که اهل بوشهر، ولی ساکن قم است میگوید: « حدود سال 1354 در دوران جوانی در شرکت ملی حفاری در خلیج فارس مشغول به کار بودم. به خاطر گرمی هوا از رئیس خارجی خود اجازه گرفتم تا روزههای واجب خود را در مشهد بگیرم. بالاخره آمدم مشهد و به مدت یک ماه در مشهد اقامت کردم. یک بار نیمه شب که به حرم میرفتم، روحانیای را را دیدم که در صحن انقلاب برای 20 یا 30 نفراز دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد صحبت میکند. چون ساواک فعال بود، میترسیدم جلو بروم. لذا از دور گوش دادم. شب دوم نزدیک رفتم که در این حال شیخ بلند شد و عبای خود را از دوشش برداشت و انداخت کنار خود و به من گفت که بنشینم و بسیار تحویل گرفت و محبت کرد. صحبتها تا سحر طول کشید و بعد از آن به خانه یکی از طلاب که زندگی محقری داشت رفتیم و همه از یک قابلمه سحری خوردیم. من که تازه آشنا شده بودم چنین طلبهای ندیده بودم که به یک جوان اینقدر احترام کند.آن هم من که سر و وضع مناسبی نداشتم.»
آقای عابدی تأثیر استاد برخود را اینگونه شرح داد: «عقاید من خیلی مشتت بود.حاج شیخ همان شب مرا تنظیم کرد، مثل اینکه من را روی جادهای قرار داده باشند که به مقصد میرسد. من دیگر شیفته او شده بودم و مرتب به قم می آمدم. اوخیلی عجیب از من پذیرایی میکرد. شیخ خیلی از جوانها را اصلاح میکرد و در خیلی از شهرهای ایران مرید داشت. من به بوشهر دعوتشان کردم و ایشان هم آمدند. در طول عمرم کسی مثل ایشان ندیده بودم. کسی که با جوانان رفیق شود و اینگونه آنها را اصلاح کند. ایشان در تقوا بینظیر بود. روزی من شیخ را در سه راه بازار دیدم که به سمت حرم میرفت، در حالی که همچون کودک بیمادری گریه میکرد و اشک از محاسنش چکه میکرد.»
آقای عابدی تفاوت نوشتههای استاد را با کتابهای دیگران در این میدانست که: «کتابهای ایشان خیلی سریع انسان را به مقصد می رساند درحالی که بقیه خیلی پیچ و خم میدادند.»
نفر بعدی طلبهای بودند در حال تحصیل در مقطع درس خارج حوزه
انگیزه ایشان برای شرکت در مراسم استفاده از مطالبی است که توسط شاگردان استاد و درباره تفکر استاد بیان میشود. او ارزیابی شاگردان استاد از یک موضوع با توجه به نظر استاد صفایی را مهم میداند.
وی درباره نحوه آشنایی خود با استاد گفت: «حدود 8 سال پیش مطلبی در مجله سوره مهر درباره ایشان نوشته شده بود و از آنجا آشناشدم. آن چیزی که مرا بیشتر جذب کرد، سیره عملی ایشان بود و حکایتی که از نوع برخورد ایشان با اندیشههای مخالف و با جوانان آمده بود، برایم جالب بود. این مقدمهای بود که من با افکار ایشان هم آشنا شوم.»
به نظر ایشان مهمترین ویژگی استاد این است که «ایشان توانستند نسل جوان را جذب کنند و مبانی دینی را به صورت روشمند، نظاممند وجذاب معرفی کنند.»
اطلاعرسانی بهتر، توزیع جزواتی حاوی معرفی استاد در مراسم، از پیشنهادات ایشان برای برگزاری بهتر مراسم بود. درباره سخنرانی نیز نظر ایشان این بود: «سخنرانان بعضی اوقات مسائل تخصصی و فلسفی را مطرح میکنند، در حالی که اینجا اکثر مخاطبین، جوانان و توده مردم هستند و بهتر است مواردی از سلوک استاد و یا موارد کاربردیتری را بیان کنند.»
یکی دیگر از حاضرین در مراسم، دانشجویی بودند مشغول به تحصیل در مقطع دکترای رشته ریاضی، در دانشگاه شهید چمران اهواز.
ایشان درباره نحوه آشنایی خود با استاد گفتند: «بنده مطالعاتم در رشته ریاضیات است و به دنبال این هستم که بحثی را در رابطه با قرآن در ریاضیات دنبال کنم. یکی از دوستانم استاد صفایی را به بنده معرفی کردند. من برخی از سخنرانیهایشان را گوش دادم و صحبت هایشان به دلم نشست؛ البته چند ماهی بیشتر نیست که از آشنایی من با ایشان میگذرد. قصد دارم در آینده مطالعات بیشتری پیرامون اندیشه ایشان داشته باشم.»
به نظر ایشان ویژگی خاص استاد «نوع بیان بسیار متفاوت استاد و زاویه دیدشان به مباحث است که انسان را جذب میکند.»
وی معتقد است: «استاد خیلی مظلوم واقع شدهاند. کاش شاگردان بیشتری داشته و یا شاگردان موجود میتوانستند بیشتر برای گسترش اندیشه ایشان فعالیت کنند. متأسفانه برای حوزه علمیه و خصوصا دانشگاهها خوب فعالیت نشده است و دانشجویان خیلی به این مباحث محتاجاند. البته این مظلومیت، مسئولیت ما را بیشتر و سنگینتر میکند.»